تلگرام :@Italianprince8
پارت شیشم : تاوان یک گناه .وارد امارات بزرگ پارتو شد و رو به روی اون امارات بزرگ و پر عظمت وایساد .
نیش خندی زد و همونطور که دست خاش داخل جیبش قرار داشت، زیر چشمی تمام اون امارات و از نظر میگذروند.نگهبانانی که جلوی در وجودی امارات بود سمت هیونجین و نفراش اومدن و جلوی راهشون و بستن .
- ببخشید ولی شما کی هستید ؟
کمی چشم هاش روی هم فشار داد و با کج کردن سرش به نفراش نگاهی انداخت و گفت :
- جنازشون و بندازین .
یکی یکی از ماشین پیاده شدن و با نگهبان های اون امارات درگیر شدن و یکی یکی با اسلحه بی صدای از بین بردنشون .
جنازه های نگهبان ها روی زمین افتاد و این باعث پوزخند زدن دوباره هیونجین شد .. به راهش ادامه داد و از روی اون جنازه ها تک تک رد شد و استخانشون و زیر با له کرد .اقتدار تک تک وارد امارات شدن بعضی ازونجا هم دور امارات و محاصره کردن .. هیونجین با وارد شدن داخل امارات راست سمت اتاق کار مارکو پارتو حرکت کرد، و با یه لگد دروازه رو شکوند.
جلوی اون مرد وایساد و اسلحه رو از جیبش در آورد و پیشونی مرد و حذف گرفت :
- بازی تموم شد مارکو .. تو باختی .
.
.هردو نشسته بودن و وقتشون و با کاردستی درست کردن میگذروندن .
این روزا فلیکس بیشتر تو امارات ویکتور حظور داشت و باهم وقت میگذروندن .
یکی از کاردستی هایی که باید انجام میدادند درست کردن شمع با رایحه گل یاس بود.
این کار به عهده فلیکس بود اما ازونجایی که فلیکس تو انجام دادن این کار ها زیادی استعداد نداشت، نمیتونست به خوبی این کار و انجام بده .هوفی از کلافه گی کشید و ظرف آهنی شمع و روی زمین کوبید .
- اصلا کار راحتی نیست .. کلا تا کردن باهاش یه مشکله .
ویکتور به حال فلیکس خندید .. یعنی این پسر در این حد تنبل و راحت طلب بود ؟
- هر کاری سختی خودش و داره پسر .. زود باش، این شمع هار و درست کن برای ولنتاین بهت لازم میشه .
فلیکس که منظور ویکتور و فهمیده بود پوزخندی زد و گفت :
- آره حق با توعه.. ولی اگه آزورا رایحه گل یاس دوست نداشته باشه چی ؟ اونوقت چیکار کنم .. درواقع این بو یه بوی خیلی جذابه و آزورا هم یه دختر خیلی جذابه به هم میان، درست میگم ویکتور ؟
- آره درسته .. قطعا خیلی خوشحال میشه .
کمی بینشون تو سکوت گذشت و بعد ویکتور این سکوت و شکست و به فلیکس گفت :
" هی داداش .. تصمیم نداری حقیقت و به پدر مادرت بگی و ازشون بخوای که با ازدواج تو و آزورا مخالفت نکنن ؟ میدونی منظورم چیه اینکه درسته تو عاشق اون دختری .. اما سعی کن در کنارش خانوادت رو هم داشته باشی، پس اگه میخوای هردو رو داشته باشی باید اونارو راضی کنی "
![](https://img.wattpad.com/cover/370191895-288-k720768.jpg)
CZYTASZ
Italian prince•Hyunlix•
Tajemnica / Thriller« شــاهــزاده ایــتـالــیـایـی » ژانـر : کـلاســیـک ، عـاشقـانـه ، جنـایـی ، مـافیــایـی روند آپ : پنج شنبه ها همه چی ازونجایی شروع شد که فلیکس هیونجین و با دستای خودش به پلیس تسلیم کرد اما هیونجین بهش چشمک زد . هیونجین پسری که برای گرفتن انتقام...