برگشت پشت سرش رو نگاه کرد اون تابلوی بزرگ از پنجتاییشون که داشت میدرخشید با اسم [ One Direction ] این آخرش بود... برای یک لحظه تمام خاطرات اون سالها از جلوی چشماش گذشت و نگاه آخرش رو به چشمای یکی از اون پسرا روی تابلو داد؛ خوب میدونست برای همیشه دل...
☆•~•°•~{روی استیج}~•°•~•☆ . . . (مهربونام که این پارت رو میخونید و ازش لذت میبرید لطفا ستاره بالا رو لمس کنید و هرجایی در هر موردی نظری داشتید باهام درمیون بزارید🫂♥️)
~•°•°•☆☆☆•°•°•~
توی فرودگاه هری داشت گوشیشو نگاه میکرد و نمیدونست چرا دلشورهی عجیبی داره، اینکه منجمنت از اتفاقی عصبانی بشه یعنی توی دردسری بزرگ افتاده بودن که اونها واکنش نشون دادن... اما دقیقا چی شده بود؟
Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
لویی داشت تلفنی صحبت میکرد و هری هر لحظه حس دلشورش بیشتر میشد. میدونست لویی میخواد ازش محافظت بکنه اما... دقیقا از چی؟
تویترش رو باز کرد و با انگشتهای کشیدش ترندهای اخیر رو چک کرد، مثل این چند هفته قبل شروع کنسرت، تو لیست ترندها [واندایرکشن] بود. همینطور اسم تور که هم نام آلبوم اولشون بود... پس این ترندها رو دید:
[Onedirection]
[1D First tour]
[Up all night tour]
زیر مصاحبه و عکسهاشون، کلی عشق و طرفدار میدید. همونجوری که تاپترین پستها رو بالا و پایین میکرد به یه هشتگ جدید رسید که رکوردهای ریتویت رو زده بود: [Larry Stylinson#]
اخم کرده و دید یه تویت چند پستی بود، اولیش فیلمی از دیشب که مراسم امضای آلبوم برای فنها بود، جایی که هری آشکارا اعتراف کرد با لویی قرار میزاره!
بعدش یه کلیپ دیگه از مصاحبهی چند روز قبلشون بود. همیشه کلی سوال تو پس زمینه مصاحبهها از پسرها میپرسیدن و فقط تعداد کمی از اونها برش خورده و پخش میشد این یکی یه پشت صحنه از مراسم معرفی آلبوم دومشون بود.
حرفهایی که هری زد و اصلا فکر نمیکرد اونقدر بهش بها بدن که توی ادیت نهایی برنامه آورده بشه!