فصل دوم: چطور شروع شد (لیام)

159 27 194
                                    

از یک شبگرد🖋

.
.
.
☆~•°Days of rain and spring°•~☆

•¤فصل دوم: چطور شروع شد¤•
•~پارت سوم~•

☆•~•~•~•~•°•~{لیام}~•°•~•~•~•~•☆
.
.
.

(مهربونام که این پارت رو میخونید و ازش لذت میبرید لطفا ستاره بالا رو لمس کنید و هرجایی در هر موردی نظری داشتید باهام درمیون بزارید🫂♥️)

~•°•°•☆☆☆•°•°•~

توی خونه اشرافی پین به رسم هر سال اون خونواده یه مهمونی بزرگ برپا بود. اونجا نه فقط دوستان، فامیل و همکارها بلکه جمع خاصی از سیاستمداران دوست جف و کارن با خانواده هاشون حضور داشتن...

مهمانی های اشرافی و پرهزینه ای که معمولا رسمی و اغلب با بحث های کار هم همراه میشد.

مهمانی های اشرافی و پرهزینه ای که معمولا رسمی و اغلب با بحث های کار هم همراه میشد

Ops! Esta imagem não segue nossas diretrizes de conteúdo. Para continuar a publicação, tente removê-la ou carregar outra.


شب سایشو روی خونه انداخته بود. نورهای درخشان باغ که تو استخر معکوس شده بودن، حیاط و لابلای درخت‌ها و تزئینات لوکس، میزهای پذیرایی و موسیقی ملایم و لباس‌های گرانقیمت و برند، پذیرایی و خنده و حرف های مهمونا باهم، تمام خونه رو پر کرده بود.

موقعیت مرتفع خونه پین تو منطقه‌ای خوش آب و هوا بود که روی شهر تسلط داشت. آسمون نه ابری و نه مات بود از همیشه مخملی و زیباتر و هلال ماه بزرگتر از همیشه دیده میشد. جف توی بالکن، قسمت پذیراییِ اتاق کار خونه، با دوست نزدیکش، آندرس کرافت داشتن حرف میزدن:

جف: با خرید سهام [هیل فارما] به کجا رسیدی؟

آندرس که مثل دوست قدیمیش کت و شلواری شیک و خاکستری اما با طرحی متفاوت تنش بود صداشو صاف کرد. میدونست جف از علاقش به سکوت خبر داره و برای همین تو مهمونی به اون بزرگی چند دقیقه رو با رفیقش خلوت کرده و از مهمونای مهمش جدا شده بود. دست روی سکوی بالکن تکیه داد: معلومه که تموم شد تو این دنیا هر چیزی قیمتی داره!

جف که میدونست جواب سؤالش مثبته از خدمتکار خواست تا یکی از گرونترین مشروب های کلکسیون خاصشو برای تبریک به رفیقش، براشون سرو کنه: اجازه بده از اولین کسایی باشم که بهت تبریک میگه

Days of rain and spring [Z.M] [L.S]Onde histórias criam vida. Descubra agora