فصل چهارم: اولین تور کنسرت (حرف دل)

151 32 620
                                    

. از یک شبگرد🖋

.
.
.
☆~•°Days of rain and spring°•~☆

•¤فصل چهارم: اولین تور کنسرت¤•
•~پارت دهم~•

☆•~•°•~{حرف دل}~•°•~•☆
.
.
.
(مهربونام که این پارت رو میخونید و ازش لذت میبرید لطفا ستاره بالا رو لمس کنید و هرجایی در هر موردی نظری داشتید باهام درمیون بزارید🫂♥️)

~•°•°•☆☆☆•°•°•~

"چرا رفتی؟ اصلا این همه وقت کجا بودی؟"

زین در حالی که کنار آیدن روی پله‌های پشتی سکو نشسته بودن پرسید

اوووه! هذه الصورة لا تتبع إرشادات المحتوى الخاصة بنا. لمتابعة النشر، يرجى إزالتها أو تحميل صورة أخرى.

زین در حالی که کنار آیدن روی پله‌های پشتی سکو نشسته بودن پرسید. ایوی چند دقیقه قبل براشون اون دوتا نوشیدنی رو آورد و شادی و شوق نگاهشو نمیتونست کنترل بکنه...

بعد ازشون کنار هم عکس گرفت و آیدن برای ژست عکس‌ها تماما زین رو توی بغل خودش کشید. زین ازش خواست عکس‌ها رو فقط پیش خودش نگه داره چون اجازه نداشتن بدون هماهنگی با تیمشون عکسی ازشون منتشر بشه، بعد هم اون دو رو تنها گذاشت تا صحبت بکنن

وقتی ایوی داشت دور میشد آیدن خیره به رفتن اون لبخندی ریز زد: به خودم قول دادم تولد هیجده سالگیتو از دست ندم خوشحالم تونستم بیام.

بعد به بازتاب نور چراغ‌های اسکله توی شب رودخانه نگاه و از اونجا نگاهشو به سیاهی همتاش داد؛ موهای زین که توش بازتاب شب افتاده و براش زیباتر از هر سیاهی بود که تمام زندگیش دیده

اوووه! هذه الصورة لا تتبع إرشادات المحتوى الخاصة بنا. لمتابعة النشر، يرجى إزالتها أو تحميل صورة أخرى.

بعد به بازتاب نور چراغ‌های اسکله توی شب رودخانه نگاه و از اونجا نگاهشو به سیاهی همتاش داد؛ موهای زین که توش بازتاب شب افتاده و براش زیباتر از هر سیاهی بود که تمام زندگیش دیده...

هیچی در مورد اون پسر عوض نشده بود، زیباتر از همیشه و تکلیف قلب آیدن با عشق پنهانش، از همیشه روشنتر بود: نمیتونستم باهات رو به رو بشم زین... با وجود همه‌ی حرف‌هایی که برای گفتن داشتم!

Days of rain and spring [Z.M] [L.S]حيث تعيش القصص. اكتشف الآن