چپتر شانزدهم

647 125 100
                                    

کاش پیرتر بودم
مثل ریشه‌ ها
یا خیلی جوان‌ تر
مثل شاخه‌ ها
اینجا که من ایستاده‌ ام
فقط تبر می‌ خورم!

"جئون جونگ کوک"


بارون نم نم می زد، نامجون با تعلل بی سیم رو روشن کرد.
_به دستور پادشاه عملیات نجات آغاز میشه اول شاهزاده جئون جیمین رو نجات بدید!
جیمین توی تور خودش رو به هر دری می زد تا تهیونگ رو منصرف کنه؛ اما تهیونگ زیادی مستبد و لجباز بود.
اشک های جونگ کوک و جیمین رو می دید؛ ولی باز هم خودخواهانه تصمیم داشت اول جیمین رو نجات بدن.
تیم عملیات کشتی رو زیر پای جیمین تنظیم کردن و تشک بادی رو باد کردن، بارون همچنان می بارید و گه گاهی بادی می وزید. تهیونگ دست توی جیب پالتوش فرو برده بود و نگاه می کرد.
_تهیونگ ازت متنفر میشم نکن، اول... اول جونگ‌ کوک رو نجات بده
تهیونگ با چشم های سرد به جیمین نگاه می کرد، جیمین همچنان تقلا کنان می گفت:
_بهت میگم اون فوبیا داره، می ترسه، من شنا بلدم اتفاقی واسه ام نمی افته
تهیونگ سکوت کرده به جیمین نگاه می کرد قطرات بارون داشت همه چیز رو می شست الی غبار سیاهی که روی قلب تهیونگ اتراق کرده بود.
طرف دیگه جونگ کوک نفسش از این همه نزدیکی به دریا حبس شده بود، به خودش می لرزید و شبیه ماهی لب باز کرده بود تا شاید کمی اکسیژن به ریه های نحیفش برسه.
اگر دست خودش بود هیچ وقت نفس نمی کشید؛ اما بدنش لجباز بود می خواست برای زندگی بجنگه، بارون مو های کوتاهش رو به کف سر و صورت چسبونده بود.
صورتش داشت کبود می شد و خاطرات ترسناکش رقص کنان جلوی چشماش نقش می بستن.
جیمین به نیرو ها التماس می کرد تا طناب رو پاره نکنند؛ اما انگار همه چیز توی اون لحظه دست به دست هم داده بودن تا به وحشیانه ترین حالت ممکن به جونگ کوک آسیب بزنن.
بالاخره یکی از نیرو ها جلو رفت چاقو به دست مشغول پاره کردن اون طناب ضخیم شد.
طناب توی چشم بهم زدنی پاره شده، جیمین دستش رو از لا به لای سوراخ های تور بیرون برد و فریاد کشید.
_نه... جونگ کوک!
جونگ کوک با شتاب توی آب افتاد، توی اون تور تنگ و فشرده دست و پا زدن غیر ممکن بود.
آب داخل ریه های رنجورش نفوذ کرد، لوله های دماغش از نفوذ آب می سوخت و حباب های آب اطرافش رو پر کرده بودن، چند لحظه بعد ریه ها کم آوردن و چشم ها می سوختن.... روح خیلی وقت بود دست از جنگیدن برداشته بود و جسم هم بعد از تقلا های زیاد دست از تلاش ایستاد.

*
*
*

تهیونگ طاقت نیاورد، کتش رو از تنش کند و توی آب پرید. آب به قدری سرد بود که بدن قدرتمند تهیونگ بهش شوک وارد شده بود.
تهیونگ کم نیاورد، چند بار زیر آب چشم هاش رو باز و بسته کرد و توی تاریکی و سکوت دریا دنبال اون پسرک مو فرفری گشت.
جسمش شبیه یه عروس دریایی توی آب معلق بود و پوستش به درخشانی و شفافی سر عروس دریایی می درخشید.
تهیونگ شنا کنان جلو رفت اگر چه خودش هم کم آورده بود اما نمی تونست پسری که قربانی خودخواهی خودش هست رو رها کنه.
کم کم تیم امداد وارد عمل شدن، تهیونگ دست زیر سر و زانو های جونگ کوک برد و به هر زوری بود اون رو تا سطح آب بالا کشید. مژه های خیسش و رد اشک روی گونه هاش دل هر کسی رو به دل می آورد.
تهیونگ با کمک نیرو ها بالا کشیده شد به سرعت دکتر ها بالای سر جونگ کوک قرار گرفتن و در حال احیا کردنش بودن.
آب سرد دریا پوست صورت جونگ کوک رو خراش داده بود و باریکه های خون روی گونه اش جریان داشتن.
دکتر ها در تلاش برای احیا بودن؛ اما جونگ کوک دل بریده بود و قصد چشم باز کردن نداشت دکتر چند لحظه ای دست از تقلا کردن کشید و زمزمه کرد.
_نمیشه بر نمی گرده... خودش هم هیچ کمکی نمی کنه
جیمین می خواست نامجون رو کنار بزنه و به برادرش برسه اما نامجون مانع شده بود تهیونگ بهت زده خودش جلو رفت و کنار جونگ کوک زمین خورد دست هاش رو توی هم قفل کرد و روی سینه ی جونگ کوک گذاشت.
_جونگ کوک، جونگ کوک لعنتی بیدار شو من نمی خوام قاتل باشم... حداقل قاتل تو یکی نه پلوتون!

گوش می کنی؟
그대 듣고 있나요

صدای من، این اعتراف به تو
나의 목소리 그댈 향한 이 고백

الان گوش میدی؟
지금 듣고 있나요

آیا صدای قلبم را می شنوی؟
이런 내 마음 들리나요

مثل قطرات باران که روی پنجره می ریزد
창가에 떨어지는 빗방울처럼

تو داری به قلبم رنگ میدی
내 맘속에 물들어가는 너

من به تو نیاز دارم، به تو نیاز دارم، دلم برایت تنگ شده است
I need you, I need you, I miss you

اوه، حرفم را نگه داشتم تا فراموشت کنم، اما گفتم واقعا فراموش کردم.
Uh 널 잊으려 말을 아끼다가 정말 잊었다며

در نهایت، این در مورد شماست (درباره شما)
결국 너 얘기 (너 얘기)

شما همچنین باید فراموش کنید که سعی داشتید فراموش کنید
잊으려 하고 있었다는 것도 잊혀져야

حتما فراموش کردی
잊은거겠지

باید به من وقت بدی
You gotta give me time

من کامل نیستم
I ain't perfect!

من کامل نیستمI ain't perfect!

Ops! Esta imagem não segue nossas diretrizes de conteúdo. Para continuar a publicação, tente removê-la ou carregar outra.

جونگ کوک عزیزمون توی این پارت💗🥲

Ops! Esta imagem não segue nossas diretrizes de conteúdo. Para continuar a publicação, tente removê-la ou carregar outra.


جونگ کوک عزیزمون توی این پارت💗🥲

____

مرسی بابت کامنت های قشنگتون به ساکورا لطف دارید، ژانر امگاورس دوست دارید عزیزانم؟🍒💗

"ساکورا"𝚂𝙰𝙺𝚄𝚁𝙰Onde histórias criam vida. Descubra agora