گلبرگ من [ ویکوک]
Genre : Hybrid , Mpreg, Romance , Fluff، Dram
کیم تهیونگ که به مافیای دارو معروفه و صاحب یکی از بزرگترین شرکت های داروسازی در کره است، در لابراتوار شرکت رقیب تخلفی رو میبینه. استفاده از یک هایبرید خرگوش بی گناه برای تولید دارو و...
Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
یک هفته بعد
با ملایمت صورت پسر و نوازش میکرد. چقدر میترسید از واکنش خرگوش به خبر بارداریش، ینی ممکن بود دیگه هرگز نخواد تهیونگ و ببینه؟ نه اون خرگوشی خیلی بیشتر از آدمای هم سن و سالش فهمیده بود. تهیونگ و درک میکرد مگه نه؟..
با بیدار شدن خرگوش با ملایمت لبخند زد _ سلام عزیزم خوبی؟
با لبخند محوی تایید کرد
+ سلام تهیونگ شی.. خوبم دردم کمتر شده
_ این خیلی خوبه خرگوشی
یونا با ورودش با خنده بالای سر پسر رفت " وای وای خرگوش کوچولوی من بیداره؟" با لبخند به نوناش نگاه کرد +سلام نونا.. موهای پسر و نوازش کرد " بهتری؟ دردت کم شده کوکی؟" سری تکون داد و چشماش و بست + من خیلی بهترم نونا من کی میتونم راه برم؟
" زودِ زود ! یه کوچولو مهمون من باشی، بعدش خوب میشی عزیزم . فعلا هنوزم باید با کمک من یا تهیونگ راه بری ، باشه ؟"
به آرومی سری تکون داد و با ناراحتی گوشهاش روی صورتش خم شد
_ هی ناراحت نباش کوچولو، مگه چه اشکالی داره ؟ تو این یه هفته حالت خیلی بهتر شده من مطمئنم هفته بعد میتونی خودت تنهایی راه بری!
با لبخندی که پررنگ شده بود به مرد نگاهی کرد + میشه الان کمکم کنین تا یکم راه برم؟
_ البته عزیزم. بیا با ملایمت از روی تخت بلند شد . تهیونگ با احتیاط یک بازوش و دور کمرش حلقه کرد و با دست دیگه اش ، انگشتای لطیف پسر و گرفت. با آرامش و آهسته ، پا به پای هایبرید قدم برمیداشت و در قلبش احساس خوشحالی میکرد. اون نزدیکی و در آغوش گرفتن خرگوشک و خیلی دوست داشت. " چقدر تنش بغلی عه ، چقدر کمرش باریکه.. چقدر دستاش نرمه.. خدایا میدونم نباید بدجنس باشم ولی دوست دارم تا ابد واسه راه رفتنش به من تکیه کنه.." با ملایمت در حیاط کلینیک قدم میزدن که خرگوش ایستاد + من خسته شدم تهیونگ شی.. با تایید، کمکش کرد تا روی نمیکتی بشینه. _ خوبی عزیزم؟ میخوای یه چیزی بخوری ؟ با کیوتی سری تکون داد و لبهاش آویزون شدن + من خیلی گرسنه ام ! یخورده عجیبه من تازه صبحونه خوردم ولی خیلی ضعف دارم.. با خنده احمقانه ای لب زد و لپ پسرو کشید _ آه خب بخاطر این که بدنت خیلی انرژی از دست داده برای همینه... نگرانش نباش الان برات يه ساندویچ خوشمزه درست میکنم