پارت۱۲

19 4 2
                                    

پارت۱۲

(شوگا)
اوکی...دیگه وقتش بود...باید تصمیمو عملی میکردم...نمیخواستم جیهوپ بخاطر من اذیت شه...تصورش دردناک بود...اینکه قرار بود تنهاش بزارم...ما...هیچی بیخیال...

صداشو شنیدم...از پشت بغلم کرد

*سلام پیشی شوگاااااا

دلم میخواست بهش بگم سلام سنجاب کوشولو...

*هی شوگا...

جواب ندادم...در بی‌ روح‌ترین حالت ممکن بودم...

*شوگا...چرا جوابمو نمیدی؟

دستشو از دور کمرم برداشتم و گفتم:ولم کن

*ها؟

+گفتم ولم کن سیریشششش

برگشتم سمتش و هولش دادم

*چ.چی؟...چرا اینطوری میکنی؟

+نمیخوامت دیگه...

*وادهل؟!

+همین که شنیدی

مثل خودم از همچین چیزی تعجب کرده بود...انتظارشو نداشت...مثل خودم...چون بهش همین دیشب بود گفتم دوستت دارم...خب راست گفتم...اون زندگیم شده...

*شوگا...چ.چرا داری گ.گریه میکنی؟

+ها؟

با صداش به خودم اومدم...دست به گونم کشیدم...چرا داشتم گریه میکردم...لبمو گاز گرفتم و با استینم اشکامو پاک کردم

+به تو ربطی نداره...فقط برو از زندگیم بیرون

*ولی شوگا...

+ولی نداره

*اخه چرا یهو میخوایی برم لعنتی؟!مگه نگفتی مرهم دردام میشی؟مگه نگفتی مواظب قلب لامصبمی؟...

+جیهوپ...صبر کن یه‌دیقه...

*هنوز تموم نشده...چیشده؟چیکار کردم مگه؟همش الکی بود؟توهم در حد حرفی؟بهت محبت کردم هوا برت‌داشت؟چت شده لعنتی؟

+جیهوپ...

داشت اشکاش میومد:نکنه بهت میگفتم پیشی بدت اومده...نکنه از کادوی کریسمسی که بهت دادم خوشت نیومده...خب چیکار کنم سلیقتو نمیدونم...کی منصرفت کرده...نکنه هانیول پشت سرم حرف بد زده...تو منو میخواستی شوگا...چیشد؟

داد زدم:صبر کن لعنتیی...من فقط میخوام مورد تمسخر قرار نگیری...چند وقته باهمیم چقدر پشت سرت حرفه...میگفتن چیز زدی با کی داری حرف میزنی...

*مگه خودت نبودی بهم گفتی نباید به دیگران جواب پس بدیم...مگه نگفتی دیگران باید به یه ورمون باشن و بهشون گوش نکنیم...تو اینهمه نصیحتم کردی...گفتی مردم مشاور بقیه میشن درحالی که واسه خودشون کاری نمیکنن...توهم جزو همونایی و بهم نمیگفتی؟

این چرا قاطی کرده؟...میگی چرا قاطی کرده؟احمق با تموم وجود میخواستت یهو گفتی بهش همچی تموم شد...انتظار داری قاطی نکنه...انتظار داری اشکاش نپاشن؟

last Christmas Where stories live. Discover now