پارت۱۱

14 3 0
                                    

پارت۱۱

(جیهوپ)
شوگا منو رسوند و رفت...زود وارد مغازه شدم و با نگاه تاسف بار هانیول برخورد کردم و خشکم زد...دست به سینه وایساده بود و سرشو برام تکون می‌داد...

_چه‌عجب...اقااا اومدن سرکار.‌..میخواستی نیایی عزیزم موردی نداشت

+چیشده باز...

_باهات حرف دارم...

+وای شروووع ششدددد..زود بگو

سمتم قدم برداشت و یه نگاه به سر تا پام انداخت و طلبکارانه بهم گفت:تو افتضاح ترین همکارمی...
میدونستی اینو؟

+نه‌...ولی مهم نیست برام...چون تو کار کردنت افتضاحه منو اینطوری میبینی...

_قبلا اینطوری نبودی جیهوپی...همیشه سر وقت میومدی و باهام خوش بودی با اینکه باهات مث سگ برخورد میکنم...کار دیگه برات مهم نیست...

+چرا همچین فکریو میکنی؟کی گفته کار برام مهم نیست؟حالا چون فقط دوثانیه دیر اومدم این نتیجه رو گرفتی؟

_ یه نتیجه‌ی دیگه هم گرفتم...تو واقعا چیز مصرف میکنی...

+میشه بگی چرا انقد اینو بهم میگی؟مردمم چپ‌چپ نگام میکنن و میگن این با کیه...چتون شده شماها

یهو یقمو گرفت و سرم داد زد:ما چیزیمون نشده احمقققق...تویی که چیز میزنیییی

+(با داد)سرم داد نزننننن....من چیزی نمیزنممممممم

_خودت میگی داد نزنم بعد تو داد میزنی...چرا هوا رو بغل میکنی؟چرا با هوا حرف میزنی و میخندی؟چرا به هوا غذا میدی؟

+چی؟!مگه من دیوونم با هوا اینکارارو کنم...با دوستمم...چطور ممکنه نتونید ببینیدش

_(با تمسخر)هه...با یه روح دوستی؟

+نه...

_هه...پیداس...

+اون روح نیسسسستتتتتتتت!!!!!

یهو یقشو گرفتم و زدم به کلش...طوری که پخش زمین شد و خون دماغ شد...دوتا همکارا اومدن پیشش ببینن چیشده...

+تا تو باشی دیگه به دوستم نگی روح...

_حالم ازت بهم میخوره سنجاب پررو...هوا رو به من ترجیح دادی...دیگه دوستم نداری...ازت متنفرممممممممممم

+همون اولم من دوستت نداشتم احمق...چه اعتماد به نفسی داری تو...اعتماد به نفستو جلبک داشت الان پری دریایی شده بود...الانم زیادی داری وقتمو میگیری...من برم پی کارم...توهم خودتو جمع کن دیگه

اون دونفر به اصرار اون رفتن و منم رفتم پی کار خودم...میخواستم به شوگا یه کادوی کریسمس بدم...ولی اون چی دوست داره؟
.
.
.
بعد نیم ساعت فکر کردن به این نتیجه رسیدم که...بهش یه عروسک گربه‌ی ملوس و کیوت بدم...حتما خوشش میاد...

last Christmas Where stories live. Discover now