Part 20:"Birthday Party"

132 30 100
                                    

تا قبل از اینکه کسی بخواد توی خونش تولد بگیره، سونگچول هیچوقت تصور نمیکرد این همه آدم رو یکجا توی خونه‌اش ببینه

К сожалению, это изображение не соответствует нашим правилам. Чтобы продолжить публикацию, пожалуйста, удалите изображение или загрузите другое.

تا قبل از اینکه کسی بخواد توی خونش تولد بگیره، سونگچول هیچوقت تصور نمیکرد این همه آدم رو یکجا توی خونه‌اش ببینه. هر طرف رو که نگاه میکرد یه عده آدم مشغول خوش و بش کردن بودن و جالب اینجا بود که آلفای جوون حتی خیلی هاشون رو هم نمیشناخت. صدای آهنگی که توی سالن میپیچید انقدری بلند نبود، اما به قدری زیاد بود که آلفای نعنایی رو کمی کلافه کنه.

خیلی ساکت گوشه‌ای ایستاده بود و گیلاسش رو توی دستش میچرخوند. نگاهش مدام به در بود و همش منتظر بود فرد مورد علاقه‌اش با لبخند درخشانش داخل بیاد تا بتونه به استقبالش بره. هوفی کشید و چشمی گردوند. یه عالمه رایحه‌ی مختلف دورش پخش بود و آزاد کردن رایحه خودش هم کمکی بهش نمی‌کرد.

احساس میکرد اسکوپس نزدیک به عصبانی شدنه که با شنیدن صدای در، سریعا نگاهش رو بالا آورد. جاشوآ با گفتن 'من باز میکنم' سمت در ورودی رفت. با شنیدن صدای تقریبا جیغش که به کسی خوش آمد میگفت چشماش رو ریز کرد و بالاخره تونست آدم مورد علاقه‌ش رو ببینه.

چشمش که به امگا افتاد لبخندش محو شد و دستی که باهاش گیلاسش رو نگه داشته بود انگار سنگینی می‌کرد. آروم تکیه‌ش رو از دیوار گرفت و به امگایی خیره شد که اونم متقابلا بهش زل زده.

'چطوری انقدر خوشگل شده؟'

این جمله از ذهن آلفا گذشت و پلکی زد‌. موهای بلندش رو حالت داده بود و بازشون گذاشته بود. کت شلوار مشکی رنگی پوشیده بود که قسمتی از آستین و کمرش و پیرهنی که زیر کت پوشیده بود توری بود و آلفا می‌تونست به وضوح پوستش رو ببینه. لبخند کوچیکی داشت و با برق لب کوچیکی که زده بود حتی دلرباتر به نظر میرسید.

جلوی در ورودی اما وقتی جونگهان متوجه شد که آلفا برای مدتی بهش زل زده، بازوی بتا رو کشید و چیزی دم گوشش زمزمه کرد.

+حال سونگچول خوبه؟ چرا اینجوری زل زده بهم؟

با حالت مضطربی پرسید و جاشوآ نیم نگاهی به دوستش انداخت. تکخند کوچیکی زد و سری تکون داد. دوست عزیزش حسابی توی دام خوشگلی یون جونگهان افتاده بود. آروم رو به امگا خم شد.

_ چیزی نیست از خوشگلیت زبونش بند اومده! برو بهش سلام کن.

با لبخند کمرنگی توضیح داد و بعد هم امگا رو تنها گذاشت تا به بقیه‌ی مهموناش برسه. با رفتن بتا جونگهان نگاهی دیگه‌ای به آلفا انداخت و سمتش رفت. توی اون کت و شلوار مشکی محشر به نظر میومد. اینکه زیر کتش چیزی نپوشیده بود هم باعث میشد گرمش بشه هم مقدار کمی حالت 'خب که چی؟' به خودش بگیره اما جذابیت آلفا حرف اول رو میزد.

NEED A HAND?Место, где живут истории. Откройте их для себя