داستان از نگاه کایلی :
رو تختم نشسته بودم و داشتن گریه می کردم نمیدونم فکر کنم 1 ساعتی می شد هنوز خیس بودم. یاد اون افتاده بودم چند بار صدای در رو شنیدم و حتی صدای اون پسره، دوست پسر الی که انگار داشت معذرت خواهی میکرد.
همین جور که اشکام یکی یکی از گونه هام سر میخورد میومد پایین یکی در زد نمی دونم چرا ولی یه حسی بهم گفت که برم در رو وا کنم ، قفل در رو وا کردم و رفتم رو تخت دوباره نشستم بعد از چند لحظه یکی اومد تو.
بعد از چند لحظه پرسید "خوبی؟؟"
سرم رو آوردم بالا و با تعجب نگاهش کردم اخه چرا اون ؟؟ "اره" منم اروم گفتم یجوری که خودم هم صدام رو نشنیدم.
رو تختم نشست و گفت " فکر نکنم به خاطر آب پاشیدن بهت داری گریه میکنی!""نمیدونم همش به خاطر آب نیست اره من از آب بدم میاد ولی دیگه نه انقد که براش گریه کنم" اینو با صدای گرفته بعد از چند لحظه گفتم.
" پس که اینطور،میخوای دربارش صحبت کنی؟"
"فکر نکنم و در ضمن من تو رو نمیشناسم و به پسرام اعتماد ندارم." راستش رو گفتم. و فکر کنم از رک گوییم تعجب کرد.
"پس تو چجوری دوست پسر داری؟" اینو با شک پرسید. خندم گرفته بود.
با خنده گفتم "کی به تو گفته من دوست پسر دارم!"
"خب خودم فکر کردم. اخه معمولا دخترای خوشگلی مثل تو حتما میدونی" اینو با خوشحالی پنهانی گفت. و تا اینو گفت عصبانی شدم. رفتم تو حموم و داد زدم که از اتاقم گمشه بیرون. منظورش چیه یعنی من یه هرزم!!
یه داد زدم و آب رو وا کردم تا وان پر شه بعد از اینکه پر شد یه عالمه شامپو ریختم تا کف کنه. بعد لباسم رو درآوردم و رفتم تو وان. داشتم اسمای این پسرا رو یعنی هری و لویی و نایل و زین رو تمرین میکردم اخه خیلی مسخرست که هر دفعه بخوام صداشون کنم مثلا بگم دوست پسر تی یا مو بلوندی یا یه چیزی تو این مایه ها . همون طور که داشتم تمرین می کردم اسماشون رو صدای باز شدن در اومد بعد از چند ثانیه صدای بسته شدنش بعدشم فکر کنم یه ساعت بعد تی اومد که داشت در میزد.
"کایلی زنده ای ؟؟"
"اره الان میام بیرون.. "
زود خودم رو آب کشیدم تا برم بیرون . وقتی اومدم بیرون یه پیرهن بلند مشکی شل و ول با یه نوشته روش رو پوشیدم داشتم موهام رو خشک می کردم که یه ورق که روش نوشته بود : ببخشید ؛ لیام. و پایینش یه ایموج پشیمون توجم رو جلب کرد و ناخودآگاه لبخند زدم . احساس میکنم این با بقیشون فرق داره.
******************************************
Very very very very thankful for 1k readers 😀😀😀😀Vote va cm faramoosh nashe😁
All the loves😊
YOU ARE READING
New Romantics
Romanceعشق گاهی شیرینه گاهی تلخ شاید گاهی هم دشوار اما تنها چیزی که از عشق به من رسیده تیکه های تیز و برنده احساسات خرد شدمه... اما خب اون با همه فرق داشت ........ Kiss my neck گردنمو ببوس .... Bite me گازم بگیر ..... Tr...