داستان از نگاه لیام :
وقتی رسیدم خونه تمامه چراغا روشن بود ، رفتم تو هال . همه جا شیشه بود . و زین جلو هری نشسته بود و لویی وایستاده بود و نایل هم دستش رو گذاشته بود رو پشت هرولد.
"میشه بپرسم چی شده ؟ " هرولد نگاهم کرد چشاش قرمز بود معلوم بود مسته . کسی چیزی نگفت رفتم جلو ، دسته هرولد خون میومد و یه چیزی رو محکم تو دستش گرفته بود . بعد زین گفت بریم بخوابیم ، اون خودش این موضوع رو حل میکنه ما هم رفتیم بالا ، لباسام رو دراوردم بعد که یکم تو جام تکون خوردم خوابم برد. فردا صبح ساعت ۱۲ بود که از خواب بیدار شدم ، رفتم پایین زین قضیه رو تعریف کرد. فاک. هری گند زده.
تو هال نشسته بودیم و هیچکی چیزی نمیگفت و هری هم از اتاقش بیرون نمیومد . یهو تلفنم زنگ خورد کایلی بود . اوف فک کنم فهمیده . جواب دادم .
"الو؟ سلام "
"سلام. ... ام لیام میدونی چی شده ؟" صداش خسته بود .
"اره اره " یکم دیگه حرف زدیم و گفت که تی خیلی داغون شده. خب حق هم داره. ولی هرولد رو نمیفهمم
.....................................
یه هفته از این موضوع گذشته تی همه چیزشو اینجا ول کرد و رفت آمریکا و به کسی هم چیزی نگفت . هری هم داغونه اصلا حرف نمی زنه و شبا خونه هم نمیاد . خوشبختانه فک میکردم این قضیه باعث بهم خوردن دوستی من و کایلی میشه ولی خب چیزی نشد. کایلی خیلی ناراحت بود ولی من سعی میکردم حواسش رو پرت کنم .
.....................................
داستان از نگاه کایلی :
تی همه چیو ول کرد و رفت ، ولی اینجوری براش خوب شد ، من یکم ناراحت بودم ولی لیام همش سعی میکرد حواسم رو پرت کنه ، خوشحالم لیام هست . الی خیلی داغونه نمیدونستم انقدر به تی وابستست ولی اونم پیشش لو بود پس کمکش میکرد از هرولد هم هیچ خبری نبود . میشه گفت یه آرامش وحشتناکی حکم فرما بود. و این منو داشت میترسوند
*********
Vote va comment faramoosh nashe❤
DU LIEST GERADE
New Romantics
Romantikعشق گاهی شیرینه گاهی تلخ شاید گاهی هم دشوار اما تنها چیزی که از عشق به من رسیده تیکه های تیز و برنده احساسات خرد شدمه... اما خب اون با همه فرق داشت ........ Kiss my neck گردنمو ببوس .... Bite me گازم بگیر ..... Tr...