Chapter 13

462 54 23
                                    

داستان از نگاه کایلی:
 برگشتم دیدم لیامه با شک نگاهش کردم ولی قبول کردم باهاش برقصم. تو کل رقص حواسش یه جا دیگه بود البته فکر کنم ولی شاید تو من غرق شده بود امیدوارم دومی نباشه.  رقص که تموم شد ازم تشکر کرد ، نمی دونم برا چی ولی منم تشکر کردم بعد از چند ثانیه تی صدام کردم و سریع رفتم پیشش چون دوست نداشتم بیشتر از این پیش اون واستم .

تو بقیه شب به پشتم نگاه نکردم چون میترسیدم  برگردم و ببینم داره نگام میکنه. فقط آخر شب که میخواستیم خدافظی کنیم دیدمش .بعدم برگشتیم خونه.

تی وقتی رسیدیم شب بخیر گفت و رفت تو اتاقش. تی یه چیزیش هست اینو حس میکنم بعدا ازش باید بپرسم .

 الی هم خدافظی کرد و رفت خونشون منم رفتم تو اتاقم و اون لباس لعنتی رو درآوردم . ارایشمو پاک کردم . پاهام  خیلی درد میکرد همش تقصیر اون کفش های اشغاله ، میخواستم بخوابم که خوابم نبرد، ساعت رو نگاه کردم ساعت نزدیک 3 صبح بود. . ناخودآگاه ورق رو ورداشتم و  شروع کردم به کشیدن ساعت 5 بود که خوابم گرفت. نقاشی رو گذاشتم کنار و خوابیدم.

صبح که بلند شدم ساعت 11 بود رفتم دوش گرفتم و بعد از اینکه اومدم نقاشیم رو ورداشتم و پارش کردم اون نقاشی.. اون چشا  تو نقاشی چشای لیام بود وای من چم شده حتی اسم لعنتیش هم یادم مونده بعد اسم پدرم این دومین اسم پسریه  که یادم مونده. من از همه پسرا ، از عشق از..... همشون متنفرم. یهو زدم زیر گریه خیلی وقت بود گریه نکرده بودم چون انقد قبلش گریه کرده بودم که فکر کنم اشکام خشک شده بود. بعد از اینکه اروم شدم رفتم بیرون در اتاق تی رو زدم که ببینم بیداره یا نه، جواب نداد پس فکر کنم خواب باشه رفتم پایین کسی نبود.

یهو در باز شد و تی و الی پریدن تو. تقریبا سکته کردم. خیس بودن.

"چرا خیسید؟؟"

اونا به حیاط پشتی اشاره کردن  دوست پسر تی با  شلنگ تو حیاط خیس خالی واستاده بود. خندم گرفت. "میشه توضیح بدید چجوری این اتفاق افتاد؟" همون طور که به سر و وضعشون اشاره می کردم اینو پرسیدم چیزی نمی گفتن و فقط داشتن میخندیدن.  استایل هم داشت داد میزد. رفتم بیرون تا خفش کنم که یهو یکی از پشت بهم آب پاشید . برگشتم  اون پسره که فکر کنم اسمش لویی بود  روم اب ریخت. من  از بچگیم حس بدی نسبت به خیس شدن دارم.

"وات د هل! شماها چه مرگتونه"  اینو داد زدم و  رفتم تو خونه یه راست تو اتاقم و در رو قفل کردم . گریم گرفته بود نه به خاطر آب ولی کلا این اتفاق باعث شد بغضم بترکه.  چرا انقدر حساس شدم!!!!؟؟

............................

Ba inke ghesmat ghabl 10 ta vote nakhord gozashtm chon goftm Gonah darid😊😂

Vali vote va cm bezarid torokhoda👐

New Romantics Dove le storie prendono vita. Scoprilo ora