داستان از نگاه کایلی:
تو ماشین هیچکی حرف نزد و فقط صدای رادیو که یه آهنگ مزخرف داشت پخش میکرد سکوت رو میشکوند.
بابای تی ما رو دم دانشگاه پیاده کرد و ما به سمت ساختمونی که انگار برا جشن بود و صدای آهنگ از اون شنیده می شد راه افتادیم.
وقتی رفتیم تو تی و الی با چند نفر سلام کردند که من نمیشناختمشون.
"واوووووووووو چه اتفاقی افتاده که ما خانم سویفت رو تو مهمونی های دانشگاه میبینیم" اینو یه پسر با موهای هویجی گفت.
"مسخره بازی در نیار اد اگه کایلی اصرار نکرده بود نمیومدم" اینو تی با حرص گفت.
"اوه ممنون خانم سایروس که باعث شدید این اتفاق نادر بیوفته " حرفش رو با گذاشتن یه بوسه رو دستم تموم کرد. ایووووووو چه چندش.
"خواهش میکنم" اینو من با یه لبخند کوتاه به اون هویج گفتم.
"سلام" اینو لیام گفت. اوه فکر کنم چند دقیقس تو فکر رفتم چون اصلا متوجه حضور هری،نایل،لویی و لیام نشدم."اوه سلام" باهاش دست دادم.
"الی کجاست؟"لویی از من پرسید.
"وقتی اومدیم تو با ما بود اما الان نمیدونم"
"هوفففففففففففففف، از دست این دختر،بعدا میبینمتون"
"اوه ماکارون(نوعی شیرینی) ، منم بعدا میبینمتون" اینو نایل گفت و بعد منو لیام خندیدیم و الان متوجه شدم که فقط من و لیام هستیم.
"خب..."منو لیام با هم گفتیم و خندیدیم. وای من خل شدم دارم با یه پسر که در کل ۲۴ ساعته دیدمش میخندم
"تو اول بگو " اینو من گفتم.
"خب فکر نمی کردم اینجا ببینمت،میدونی!!"اینو در حالی که پشت گردنش رو میخاروند گفت.
"اه ، اره خودمم فکر نمی کردم" بعد خندیدم.
"میشه چندتا سوال ازت بپرسم؟؟"
"اره اگه بتونم جواب میدم"واتتتتتتتتتتتتت الان گفتم میخوام به سوالاش جواب بدم.
"خب تو چرا پاریس زندگی میکنی؟"
"اه خب این،میدونی، اه، به خاطر رشتم و کار مامانم " وای گند زدم.
بعدم یه عالمه چرت و پرت دیگه پرسید.
"و آخرین سوال تو، تو دوست پسر داری؟"آخر رو تند گفت.و بعد ادامه داد "ببین اگه میخوای مثل اون دفعه قاطی کنی خب نگو و اصلا فکر کن من همچین چیزی رو نپرسیدم.
"خب اگه میدونی ممکنه قاطی کنم چرا می پرسی؟"
"خب اخه برام مهمه"
"مهم؟؟!!!واسه چی؟"اینو با گیجی گفتم.
"چون، خب ، چون من ازت خوشم میاد" وقتی اینو گفت داغ کردم و با تعجب ازش دور شدم. احساس کردم یه چی تو نگاهش تو رفتارش تو حرفاش هست که اونو با بقیه متمایز میکنه. اه خفه شو کایلییییی😐
......................
Dokhtarm ashegh shoD😀Vote va cm yadetoon nare😊
JE LEEST
New Romantics
Romantiekعشق گاهی شیرینه گاهی تلخ شاید گاهی هم دشوار اما تنها چیزی که از عشق به من رسیده تیکه های تیز و برنده احساسات خرد شدمه... اما خب اون با همه فرق داشت ........ Kiss my neck گردنمو ببوس .... Bite me گازم بگیر ..... Tr...