17.kiss ?!

577 57 23
                                    

سره جام خشکم زده بود و نزدیک بود چشمام از کاسش بیرون بزنه

" وات د فاک !!!!"

صدای متعجبه زین و بعد 'واو' لویی رو شنیدم

وقتی دسته هری رو پشته گردنم حس کردم از جا پریدم و زبونه هری رو گاز گرفتم

هری عقب رفت و هیس کشید

" چرا زبونمو گاز گرفتی ؟؟؟؟"

" تو .... چطور جرعت کردی که منو ببوسی ؟!"

" بنظر میومد که بدت نیومده "

هری نیشخند زد و با پررویی ابرو هاشو بالا انداخت

دستمو بالا آوردمو تا یه سیلی تو صورتش بزنم

هری با تعجب و پرسشی بهم نگاه کرد.

دستمو که بالا آورده بودم جلوی دهنم گذاشتم و با آخرین سرعت رفتم توی کلبه

" خوبی ؟!"

"چیه نکنه توأم بوس میخوای ها؟!"

بهش پریدم و صورتمو بینه زانو هام قایم کردم

زین دستشو روی شونم گذاشت و من محکم پسش زدم.

" فقط برو بیرون میخوام تنها باشم "

" تو نباید میبوسیدیش "

" واو حالا تقصیره منه ؟؟؟"

" خب آره "

"اما از قصد لبشو نبوسیدم "

" اگه از قصد نبود پس چرا بهش سیلی نزدی ؟!"

واقعا چرا؟؟؟ حقش بود که حسابی حالشو بگیرم

" نمیدونم , اما سؤال اینجاست ... تو چرا اهمیت میدی؟!"

پرسیدمو مشکوک به زین نگاه کردم

" چون ... چون من ... من ..."

سعی کرد نگاهه خیره مو نادیده بگیره

" اهمیت نمیدم ... فقط کنجکاوم "

" چون حوصله ی بحث ندارم وانمود میکنم که باور کردم , حالا ام لطفا برو بیرون "

آخرین تلاشمو کردم تا از شرش خلاص شم و انگار واقعا جواب داد .

**********

" پسر من دیگه واقعا حالم داره از این میوه های آشغال بهم میخوره , من به یکم پروتئین نیاز دارم "

نایل غر زدو با کلافگی قاشقه چوبیشو توی ظرفش انداخت

" منم همینطور آق "

جسیکا ام ناله کرد و دستشو زیره چونش زد

" چطوره بریم شکار ؟!"

هری با هیجان زدگی گفت و دستاشو بهم کوبید

" من که نمیام شکار , دیدنه خون باعث میشه بالا بیارم "

Where We Are?!Where stories live. Discover now