20.friends with benefits

662 69 46
                                    

*تمامه این قسمت شامله بخش های اسمات میشه پس اگر اسمات دوست ندارین اصلا شروع به خوندن نکنید 👍و اگردوست دارینم که امیدوارم لذت ببرین😂😂😂😂😂*

خودمو روی پای زین کشیدم و با تمامه قدرتم شروع به بوسیدنش کردم طوری که حس میکردم الانه که لبام از جا کنده بشن


زین بی حرکت سره جاش خشکش زده بود و مطمئنم داشت فکر میکرد که چه اتفاقی داره میفته

سرمو چرخوندم و لباشو بینه لبام بالا پایین کردم. لباش یه مزه ی خیلی خاص داشتن , طعمی که دقیق نمیتونم بگم چی بود اما خیلی دوست داشتنی بود

صدای ترق توروقه پله هارو که شنیدم با اشتیاقه بیشتری به کارم ادامه دادم اما زین هنوزم با چشمای گشاد شده به یه نقطه زل زده بود و حرکتی نمیکرد


دستمو آروم زیره بلیزش بردم و با لمسه شکمش اون یه تکون خورد و لبمو یکم گاز گرفت

منم برای تلافی لبشو گاز گرفتم و لبخند زدم

صدای هی هری بلند شد و من خیالم راحت شد که فهمیده اینجا چه خبره پس آخرین بوسه ی کوچیکو به لبای زین زدم و از روی پاش بلند شدم


یه نگاهه پر از تحقیر به چهره ی ناباوره هری زدم و برگشتم توی رخت خوابم


زین انگشتاشو روی لباش گذاشته بود و داشت لمسشون میکرد. شرط میبندم اصلا متوجه ورود هری ام نشده

صدای نعره ی هری باعث شد سره جام یه لرزشه شدید بکنم و سرمو از زیره پتو بیرون بیارم


" توی هرزه فکر کردی کی هستی ؟!"

اون به من گفت هرزه ؟؟؟؟؟؟؟


پتو رو کنار زدم و از جام بلند شدم


" تو ی آشغال چی گفتی؟؟؟"

صدای منم حالا بالا رفته بود و زین داشت با گیجی چشماشو بینه منو هری میچرخوند


" از اولشم میدونستم تو یه هرزه ای , تقصیره من بود که اصلا سعی کردم بهت نزدیک بشم !"

" من ازت خواستم که بهم نزدیک بشی عوضی؟ فعلا که بزرگترین هرزه ی اینجا تویی !!!"

هری با خشونت مچه دستمو کشید و منو از کلبه بیرون کشید. من با تمامه زورم تلاش میکردم دستمو از توی دستش بیرون بکشم اما اون خیلی زور داشت و انگار عصبانیتش باعث شده بود حتا قوی ترم بشه

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Jul 29, 2017 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

Where We Are?!Where stories live. Discover now