هری برای آخرین بار اتاقشو چک کرد و آرزو کرد که وقتی برمیگرده هم اتاقش همینطور مرتب بمونه!
به فکرش خندید و چمدونشو به حرکت دراورد و به طرف سالن رفت و با دیدن دخترش که داشت فوتبال میدید لبخندی زد.
هری جدا باید درمورد علاقه لوسی به فوتبال یه کاری بکنه شاید باید لوسی تو باشگاه فوتبال ثبت نام کنه، پس این یکی کار هم به لیست کارهایی که بعد از سفرش باید انجام بده اضافه شد!" هی لوسی من دارم میرم! "
هری با صدای بلند گفت تا بتونه توجه دخترشو جلب کنه.لوسی سرشو برگردوند و با دیدن پدرش که کنارش ایستاده بود از جاش بلند شد و دستاشو با ذوق دور گردن هری حلقه کرد و هری مجبور شد دولا بشه تا گردنش درد نگیره، هری دخترشو تو بغلش گرفت و محکم فشارش داد!
جوری بغلش کرده بود که انگار قراره دیگه نبینتش اما هری به خوبی میدونست که دور بودن از لوسی حتی به مدت یک ساعت چه قدر براش سخته و حالا اون باید دو هفته از لوسی دور میبود و شاید هم بیشتر!" امیدوارم از اینکه بهت اعتماد کردم پشیمون
نشم! "" مطمئن باش "
لوسی با جدیت گفت و به نقشه ای که تو سرش بود فکر کرد و لبخندی زد." تا چند ساعت دیگه پرستار میرسه تا اون موقع خونه بمون "
" باشه برو دیگه به پروازت نمیرسی! "
لوسی همینطور که پدرشو به طرف در هول میداد گفت و دستشو تکون داد و در بست!مثل جت به اتاقش رفت و آی پدشو روشن کرد و به سایتی که پدرش پرستار رزرو کرده بود رفت به بخش اعضا که رسید اسم هری استایلز نوشت و تو کادر پسورد هم اسم کامل خودش رو نوشت و وارد اکانت شد!
این تعجبی نداره، لوسی خیلی وقته که متوجه این موضوع که هری همه پسوردهاشو به اسم لوسی میزنه شده و لوسی داره برای اولین بار از این آگاهیش سواستفاده میکنه!
به بخش رزرو پرستار رسید و با دیدن عکس پرستار خنده ای کرد، عیبی نداره اگر این خانوم جوان چند روز بیشتر استراحت کنه پس لوسی تاریخ رزرو پرستار سه روز عقب انداخت و بلافاصله وارد ایمیل هری شد و ایمیلی که از طرف این موسسه اومده بود تا هری از این تغییر مطلع کنه پاک کرد و بعد با خیال راحت آی پدشو کنار گذاشت رو تختش دراز کشید.کاره بعدی ای که باید انجام بده رفتن به خونه لوییه!
به ساعتش نگاه کرد و وقتی فهمید که یک ساعت تا تموم شدن تمرین فوتبال لویی وقت داره از جاش بلند شد و و لباساشو عوض کرد، موهای بلندشو دم اسبی بست و از ادکلن مورد علاقش زد و بعد کوله ای که با تلاش زیاد تونسته بود از چشم هری دور نگه داره رو از زیر تختش برداشت و آی پدشو تو کیفش انداخت و موبایلشو تو جیب شلوارش گذاشت و برای آخرین بار خودشو تو آینه چک کرد و از اتاقش خارج شد، کولشو رو شونه هاش انداخت و از خونشون خارج شد و کلید تو اون یکی جیب شلوارش گذاشت.
YOU ARE READING
Are You My Father (COMPLETED)
Fanfictionبعد از سالها لویی و هری دوباره بهم وصل شدن اما اینبار توسط یک دختر! آیا لویی پدر اون دختره؟! لویی چطوری قرار بفهمه؟ Larry Stylinson Fanfiction By: 96_nargesmd cover: Tiresise