دوازده_ غیرمنتظره

2.2K 400 169
                                    

" لوسی فکر میکنم اینا برای تو هستن "
پرستار پاکت نامه هایی که تو دستش بودن به لوسی داد.
لوسی با تعجب پاکت نامه از پرستار گرفت، کم پیش میاد لوسی بسته ای داشته باشه!

" اینا... اینا بلیط های بازی امشب هستن! "
لوسی با شگفتی گفت و به پرستارش نشون داد.

پرستارش لبخندی زد، اون اوقات خوشیو اینجا میگذرونه. نه از بچه کوچیکی که همش گریه کنه خبری هست و نه از پسر خرابکاری که به همه چی گند بزنه. بلکه یک دختر نوجوان که اکثر وقتا سرش تو کار خودشه و فقط موقع غذا خوردن پیداش میشه.

" نگاه کن! از طرف باشگاه فرستاده شده، جایگاه ویژه! خدای من این فوق العادست "

لوسی دوباره به بلیط ها نگاه کرد و با تعجب گفت:
" اما اونا اطلاعات مارو از کجا اوردن؟! "

" خب... نمیدونم... اصلا برای چی دعوت شدی؟ "

" خب باشگاه دعوتم کرده... نه! لویی! اون اینارو فرستاده "
لوسی با لبخند گفت و به پرستارش نگاه کرد.

" ما باید بریم مگی "

" مطمئنا میریم "

لوسی با خوشحالی بلیط ها با خودش به اتاق برد.
اون بالاخره میتونه یک بازی فوتبال از نزدیک تماشا کنه!
جایگاه ویژه میشینه و از بهترین جای ورزشگاه بازی تماشا میکنه، چی بهتر از این؟!

اما چرا لویی؟ چرا لویی باید این بلیط هارو بفرسته و کار برای لوسی سخت بکنه؟
اون از نقطه ضعف لوسی آگاهه که بلیط ورزشگاه براش فرستاده؟! میدونه که لوسی نمیتونه از این بلیط ها بگذره؟

اون واقعا باید بیخیال دعوای دیروزشون بشه و بلیط ها قبول کنه؟
اما اگر قبول کنه یعنی لویی بخشیده و این چیزی نیست که لوسی واقعا بتونه بهش برسه! هرچه قدر هم که لویی تو این ماجرا کمترین تقصیر داشته باشه بازهم نبودش یک حفره درون قلب لوسی ایجاد کرده و لوسی نمیتونه به این زودی ها این حفره پر کنه. هرچند نبود لویی چیزی درست نمیکنه اما هر لحظه بودنش هم کمکی نمیکنه فقط لوسی بیشتر گیج میکنه.

لوسی تمام مدت میخواست که لویی برای بدست اوردنشون تلاش کنه و حالا که لویی داره انجامش میده همه چی متفاوت شده! اگر پدرش نتونه مثل گذشته با لویی کنار بیاد چی؟ اگر هری اصلا نخواد لویی تو زندگیش راه بده چی؟ مسئله فقط لوسی نیست بلکه به هری هم مربوط میشه و این چیزیه که لوسی هیچوقت بهش فکر نکرده بود.

اما از نزدیک دیدن مسابقه چیزی نیست که لوسی بتونه ازش بگذره! اون این بلیط ها قبول میکنه اما مسئله لویی هنوز هم بدون هیچ راه حلی وجود داره.
.
.
.
.
.

" فکرشو میکردی روزی به ورزشگاه الدترافورد بیای؟ "
لوسی با ذوق از مگی پرسید و برای بازیکنانی که وارد زمین میشدن دست زد.

Are You My Father  (COMPLETED)Where stories live. Discover now