سلامممممم
حالتون چطورههههه؟
من اومدم با داستان جدید
داستان زیامه
من تو دنیای واقعی علاقه ای به رابطه ی پسرا ندارم ولی تو داستانا دوست دارم
دوستان چندتا سوال راجب داستانام پرسیدن و من اینجا جواب میدم
_چرا همه داستانا غمگینه ؟
_چرا تو همه داستانا زین نقش اصلیه؟
_چرا همیشه زین نقش شخصیت مظلوم داستان رو داره؟
_چرا اسمات ندارن؟
و.....
من قبلا هم گفتم شخصیت اصلی داستانام زینه چون اگه کس دیگه باشه داستان به دل خودم نمیشینه و براش وقت نمیذارم پس داستان خوبی از آب در نمیادداستانام غمگینن چون روحیه ام اینجوریه نه اینکه آدم غمگینی باشم نه ولی دوست ندارم عین افسانه ها فقط خوشی باشه چون تو دنیای واقعی هم اینطور نیس من دوست دارم در کنار سختی ها خوشی هم باشه البته تو نوشتن داستان شاد و طنز افتضاحم و اصلا دوست ندارم و نمیخونم
یه دلیل دیگه هم دارم اونم اینه که همه ی ما تو یه موقعیتایی فکر میکنیم از همه بدبخت تریم ولی هر اتفاقی که تو این داستانا میوفته تو واقعیت هم وجود داره پس من به عنوان یکی از همین نویسنده ها یکی از هدف هام از نوشتن داستان غمگین اینه که بگم حتی اگه بزرگترین مشکل هارو داشته باشین بازم یکی هست که از شما گرفتارتر باشه پس با خوبی های زندگیتون خوش باشید و به این فکر کنید هرچیز بدی باشه یه خوشی هم به وقتش بوده و هست که دلتونو بهش خوش کنید پس خوشبین باشید
زین همیشه شخصیت مظلومه چون زین تو واقعیت و داستانا اکثرا آدم مغروریه و اینجوری تنوعه هم اینکه من خودم همچین آدمیم نه اینکه انقدر مظلوم باشما نه ولی ذاتا آدم آروم و بی سر زبونی هستم
و دلیل نداشتن اسمات هم اینه که تا حالا ننوشتم و استعدادی هم تو نوشتنش ندارم هم اینکه خجالت میکشم بنویسم
هوووووووف چقدر حرف زدم
این داستان زیامه چون قول داده بودم به زیام گرل ها
و اینکه برعکس همه داستانام تو این داستان راجب موارد پزشکی تحقیق نکردم پس بهشون اطمینان نکنید 😊
اسمش (به خاطر تو) هستش
و اینکه نظرتونو راجب کاور بگید
اگه بازم سوالی بود بپرسید
بریم سراغ داستان 🙆
YOU ARE READING
Because of you (ziam)
Fanfictionلیام _تحمل کن زین من...به خاطر من تحمل کن... زین _ تا همینجا هم فقط به خاطر تو تونستم پینو...