" من جيِنم . جين بدينگفيلد .
دوست دارم بقيه آپولو صدام كنن ، در افسانه هاي يوناني آپولو خداي خورشيد، موسيقي ، حقيقت ، شعر و نوره . تمام چيزهاي كه من دوست دارم .
١٦ سالمه و دوست دارم يه عكاس شم.
زندگي كاملا عادي دارم. مامانم روز ها ٩ ساعت كار مي كنه و بابام به تازگي اخراج شده .
آخر هفته ها با مامانم كيك مي پزم و با بابام فوتبال، بسكتبال و يا هر ورزش ديگه اي كه مسابقه اش رو نشون بده نگاه مي كنم.
حدودا ١٥٦ سانتي متر قدمه، موهاي قهوه اي روشن دارم و از تروي سيوان خوشم مياد و از همه بيشتر دوست دارم از پاها و كفش ها عكس بگيرم. همين. واقعا ديگه نمي دونم از خودم چي بگم و راستي عاشق بستني شكلاتي و وانيليم! "در جواب دختر بچه ي ٣-٤ ساله روبه روم كه ازم پرسيده بود " تو كي هستي " گفتم .
" حالا مي ذاري از پاهات عكس بگيرم؟"
YOU ARE READING
Art of Legs
Fanfictionاسمم جينه؛ ١٦ سالمه و دوست دارم از پاها عكس بگيرم همچنين به تازگي متوجه شدم كه « يه ذره حمايت و قبول كردن مي تونه به گياهي كه خشك شده دوباره جون بده. » Harry Styles Fan fiction. Copyright © 2016 greencoats