تموم شد :^]
اميدوارم دوستش داشتع بوده باشين :)
خب من نويسنده نيستم :| و ميدونم كه خ خوب نبود اما به هر حال اميدوارم لذت برده باشين ...
احساس پيروزى عجيبى دارم :|
اولين فن فيكى بود كه تمومش كردم :| اصلن باورم نميشد دارم اون كلمه ى پايان و مينويسم =|كارى به داستان ندارم :") ميسپرم به شما
ولى شخصيت ها . دوس دارم بدونم كدوم بيشتر دوست داشتين . نظر كليتون درباره ى زين و ليام اين داستان چى بود :)))
چون خودم خيلى بهشون نزديكم :|
.
.
خيلى ممنونم ازتون . اول از همه ى كسايى كه كامنت ميزاشتن براى داستان ^-^💙💋
باورتون نميشه ولى تك تك كامنتا منو به وجد مياورد و همين بود كه باعث ميشد بتونم يه چپتر ديگه عم بنويسم :) بى نهايت ممنونم ...
-
مرسى از همه ى كسايى كه ووت دادن . واقعا اميدوارم كه راضى بوده باشين .
-
و ممنون از همه ى كسايى كه فقط خوندن . ممنون كه وقت با ارزشتونو گذاشتين .------------
بعد از تقريبا ٧ ماه :-)
---
ديگه عم چيزى ندارم بگم :|||
خدافظ
-پان
YOU ARE READING
Soulmates or Soul enemies? || Ziam
Fanfiction[COMPLETED] [ ابديت يا بى نهايت ... ؟ ] ∞ داستان دو پسر جوان كه رابطه خوبى با هم ندارن اما به كمكـ هم براى نجات مهم ترين آدماى زندگيشون تلاش ميكنن ، و احتمالا اونجاست كه همه چيز عوض ميشه ........