|[ 7 ]|

3.9K 490 163
                                    

نور خورشيد راهشو سمت چشماى قهوه ايش پيدا كرد .

چشماشو باز كرد و روى تختش نشست و تو دلش گفت ' بازم يه روز لعنتى ديگه شروع شد و من هنوز دارم نفس ميكشم '
جمله معروفى كه هر روز به خودش ميگفت .

بلند شد و سمت حمام رفت ، بعد از يه دوش سريع و مسواك و كاراى روزانه ، اومد تو اتاقش ، يه تيشرت سفيد و پيراهن آبى چهارخونه انتخاب كرد با شلوار جين و كفش ونس .

پوشيد و رفت سمت ميزش تا گوشيشو برداره كه يادش افتاد  ديشب كه مامانش گوشيو گرفته بود ، بهش پس نداده بود ، يعنى فرصتيم براى پس دادنش نداشت .
( يعنى ناموسن حدود ١٢ ساعت گوشيش نبود و اين نفهميده :| مگه داريم :||| )

از پله رفت بالا و وارد سالن شد ، گوشيش روى ميز بود ، با فكر اتفاقاى ديشب چند لحظه همونجا مثه مجسمه وايساد ، ولى اون ضعيف نبود ، اون قوى بود ، پس بايد الان احساساتو ميزاشت كنار و فقط ميرفت و گوشيشو برميداشت.

گوشيشو برداشت و چكش كرد. واااو ٣٠تا ميس كال و كلى پيام !

قفل گوشيشو باز كرد و رفت تو بخش تماس ها ( زبان پارسى رو من خيلى پاس ميدارم ^.^ ) .

٢٨ تاش سوفيا بود ، ١ لويى و اونيكى هم شماره نا شناس بود. 'فاك' ليام زير لب گفت .

اين دختره مث اينكه نميفهميد ليام باهاش بهم زده ، به هر حال ليام به هيچ جاشم نگرفت و سمت در رفت .

داشت ميرفت بيرون كه مگى مچشو گرفت .

" آقا ليام ، صبحانه ؟ " مگى با اون صورت تپلش از ليام پرسيد.

ليام به لپاى سرخش لبخند زد و با مهربونى گفت كه خودش تو مدرسه يه چيزى ميخوره .

خب ليام مگى رو هم خيلى دوس داشت ، بعد از اون اتفاق مگى براش مثه يه مادر بود ، همش حواسش بود كه ليام چى ميخوره ، وقتى مريض ميشد مواظبش بود .

سمت ماشينش رفت و سوار شد و جايى كه به ظاهر خونش بودو ترك كرد .

اگه لازم باشه كه بگم ، سر راهش به استار باكس رفت و بعدش رفت مدرسه .

وارد مدرسه شد ، حياط شلوغ بود و همينجورى كه ليام به جلو حركت ميكرد ، همه از سر راهش ميرفتن كنار.

خب شايد اونا از ليام ميترسيدن ، و ليام اينو دوست نداشت ، ليام ترسناك نبود ، اگه اون نايل و اذيت ميكرد دليل داشت ، هرچند كه اصلا منطقى نبود اما دليل بود .

و زين ماليك ، خب اون خودش اينو خواست و ليامم نميتونست عقب بكشه.

سمت محل خودش رفت و روى صندليش نشست و چند دقيقه كامل فقط به نقاشى ها خيره موند.

Soulmates or Soul enemies? || Ziam Donde viven las historias. Descúbrelo ahora