Never Again [Ziam]

chapter 18

           

لیام یقه پیرهنشو جلو کشید و به ساعتش نگاه کرد ساعت ۶ عصررو نشون میداد زین از مغازه ای اونور خیابون بیرون اومد و لیام با دستش اشاره ای به زین کرد به معنی اینکه وایسا

زین سر جاش متوقف شد و به لیام نگاه کرد لیام دوربین دور گردنشو بالا اورد و از زین عکسی گرفت زین جلو اومد و گفت

-این بود کاری که میخواستی بکنی ؟ بیای و از ناکجا عکس  بگیری ؟

لیام با شونه ش ضربه ای به زین زد

-هی اون واقعا خوبه

شونه های زین رو گرفت واونو به سمت سر در استور چرخوند با ریسه های نئونی نوشته شده بود

You were red,
and you liked me because I was blue,

but you touched me and suddenly I was a lilac sky

اشاره کرد زین لبخندی زد و زیر لب جمله رو تکرار کرد لیام کنار گوشش‌گفت

-تو هارمونی فوق العاده ای باهاش داشتی‌

زین برگشت و لیام به پیرهن قرمز تنش اشاره کرد

زین چشماش برقی زد و لبخندی با شیطنت زدو گفت

-اوکی‌ پس آبی م کو ؟! احساس میکنم کامل نیستم !

لیام چشماشو ریز کرد نگاهشو روی بوتیک های مختلف چرخوند زین نگاهشو دنبال کرد که بفهمه دنبال چی میگرده

لیام به سمت یکی از بوتیک ها رفت زین یکم دقت کرد متوجه قصدش شد

-چیکار میکنی دیوونه ؟! من شوخی کردم

لیام دستشو رو هوا پرت کرد و صدای خنده ش توی گوش زین پیچید

زین ناخوداگاه لبخندی زد و دنبالش که حالا توی بوتیک بود رفت خیلی طول نکشید که لیام تی شرت مشکی ش رو باپیرهن ابی روشنی عوض کرد و از پرو بیرون اومد

زین با دیدن اون پیرهن با چارخونه های ریز ابی تیره که فیت تن لیام بود و بدنشو به خوبی نشون میداد به خودش اعتراف کرد که اون توی هر لباسی مثل یه مدل کامله

لیام نگاهی به خودش توی اینه قدی فروشگاه کرد و دستی به موهاش کشید و پرسید

-چطوره ؟

قبل اینکه زین حرفی بزنه پسری که مسئول اونجا بود با هیجانی تو لحنش گفت

-این برای شما دوخته شده ! فکر میکنم باید ازتون درخواست کنم بیاید مدل محصولاتمون شید واو این عالیه

زین چشماشو چرخوند ، خوب دیگه اینم زیادیه ؛مدل!

لیام دوباره پرسید -زین با توام این چطوره ؟!

پسر فروشنده یکم عقب رفت زین گفت -بد نیست لیام اما تو واقعا بهش نیازی نداری

-من تقریبا هر روز یه چیزی میخرم لزومی هم نمیبینم بهشون نیازی داشته باشم ! بهش عادت کن . من اینو میخوام اقا