❌❌❌❌❌❌
اروم جلو رفت و بوسه ای روی خط فک زین گذاشت زین کمی اروم تر از قبل اما همچنان شاکی گفت
-فقط بهم بگو اگر نمیتونم با تو هیچوقت شوخی بکنم
لیام رو گردنش گفت
-معلومه که نمیتونی همچی شوخیایی بکنی ! با من راجب خودت شوخی نکن . دوست نداری ببینی بعدش چی میشه
با زبونش روی گردن زین حرکت کرد و باعث شد نفس زین سنگین بشه ادامه داد
-نمیتونم تماشا کنم ماله من نباشی دیگه . متاسفم اما تو دیگه ازاد نیستی . تموم شد !
زین لجبازانه گفت
-میتونی تو خواب ببینی لیام پوزخندی زد دندوناشو توی گردنش فرو کرد زین ناله ای از روی درد و شوک کرد و دستشو توی موهای کم پشت لیام مشت کرد و سرشو بالا کشید
لیام همونجا متوجه شد لی میتونه فقط با کشیدن موهاش کاری کنه سفت بشه
با چشمایی حریص به هم خیره شدن دستای لیام روی زانو های زین تکیه شد و روی بدنش خم
مهم نیست چی میبینن بقیه . تو ماله منی پین !
زین غرید و به لب های لیام حمله کرد . بوسه شون خیلی سریع به بوسه ای صدا دار تبدیل شد .
لیام دستشو روی رون زین حرکت داد و برجستگی جلوی شلوار زین رو لمس کرد زین جدا شد و همونطور که نفس نفس میزد گفت
-لی ... اینجا نه . ممکنه ببیننمون
لیام نیشخندی زد و به سمت در سرویس حرکت کرد قفل شو چرخوندو درو قفل کرد
-دیگه ممکن نیست !
به سمت زین رفت و دوباره بین پاهاش قرار گرفت زین کنترل رو به دست گرفت و روی گردن لیام بوسه های خیس گذاشت دستشو زیر تیشرت لیام انداخت و هودی و تیشرت و همزمان بیرون کشید و بدن عضله ای لیام جلوش ظاهر شد از گردنش دوباره شروع کرد و با زبونش به قفسه ی سینه ش رسید نوک سینه ش رو به دندون گرفت و کشید و باعث شد که لیام آهی بلند کنار گوشش بکشه . لیام دستشو محکم روی شلوار زین فشار میداد و میخواست که تحریکش کنه .
زین از بدن لیام جدا شد و خودش دکمه شلوارش رو باز کرد و تنه ش رو از روی سکو بلند کرد و شلوارش رو تا نیمه پایین کشید
لیام به باکسر برجسته ش نگاه حریصی کرد . و خواست که لمسش کنه اما زین دستش رو کنار زد دستش رو دراز کرد و کمر لیام رو جلو کشید و خودش شلوار لیام رو پایین کشید و دستش رو بی هشدار توی باکسر لیام برد
از برخورد پوست سردش با دیک گرم لیام لیام سرش رو به عقب پرتاب کرد زین باکسرش رو هم پایین کشید و دیک سفت شده لیام رو توی دستش گرفت و دستش رو حرکت داد صدای آه های بلند لیام بین نفساشون شنید میشد لیام دستای زین رو از خودش جدا کرد
زین پاهاشو بی درنگ دور کمر لیام حلقه کرد و کمرش رو صاف کرد لیام باکسرش رو بیرون کشید و همونطور که روی فکش رو میبوسید با دیکش بازی کرد
-لی ... لطفا
صدای ناله وار زین لیام رو هزار برار تحریک کرد و زین خودش رو جلوتر کشید و پاهاشو دور کمرش محکم کرد
-تو مطمئنی عشقم ؟ اینجا هیچ وسیله ای نداریم ممکنه اذیت شی
زین دستش رو از زیر پایین برد و دیک لیام رو رو به روی سوراخش تنظیم کرد
-مهم نیست . تایم نداریم اماده م کنی . فقط خودتو بهم بده
لیام زین رو کامل تو بغلش گرفت و لاله گوشش رو با زبون نوازش کرد
زین چشماشو روی هم فشار میداد و دستاشو پشت کمر لیام محکم کرده بود
لیام به ارومی دیکش رو فرو کرد که باعث شد زین فریادی بکشه و یه لحظه توی دلش تشکر کرد که صدای موزیک اینقدر بالاست
لیام بهش فرصت داد و حرکتی نکرد . زین بعد چند لحظه سرشونه لیام رو بوسید و گفت
-ادامه بده بیبی
لیام به ارومی تمام دیکشو فرو برد و باعث شد ناخونای زین توی کمرش فرو بره
کمی خودشو بیرون کشید و دوباره داخل شد
زین توی گردنش زمزمه کرد
-زود تمومش کن دیوونه !
-خودت خواستی مالیک
لیام حرکاتشو تند کرد . جفت دستاشو به اینه ی پشتشو تکیه داد تا تسلط بیشتر داشته باشه
بعد ضربه های محکمش بالاخره نقطه ی حساسو پیدا کرد و باعث شد ناله های زین بالا بگیره
صدای کوبیدن مشتایی به در شنیدن میشد
"لعنتیا چیکار میکنید اون تو ! میخوایم استفاده کنیم ها "
لیام نیشخندی زد و با چند ضربه ی محکم توی زین خالی کرد خودشو و حباب لذتی که توی دلش بود بالاخره ترکید
با لمس دست لیام زین هم توی دستش اومد و بی حال خودش رو رها کرد و چشماشو نیمه باز نگه داشت
❌❌❌❌❌❌
لیام خم شد و دستشو توی سینک شست و شلوارش رو بالا کشید و به زین هم کمک کرد که اماده بشه زین از سکو پایین اومد و دستی به موهاش کشید توی اینه گردنش پر از لکه های قرمز بود زیر لب به لیامی که دوباره هودی رو میپوشید گفت
-وحشی !
-این وحشی دیوونته
لیام با خنده گفت و از پشت گردن زین رو بوسید و باعث خنده ش شد نفساشون حالا منظم شده بود به ارومی از سرویس بیرون اومدن و توی جمعیت گم شدن زین دنبال جایی برای نشستن بود کنار بار نشستن لیام دو تا شات سفارش داد و با لبخند به زین که به یه نقطه خیره شده بود نگه کرد
-چیه دوست نداشتی ؟!
-فقط باورم نمیشه اینجا و الان با تو اینکارو کردم . من قطعا دیوونه شدم
لیام دستشو دراز کرد و چندتا دونه تار مو رو از روی پیشونی زین کنار زد
زین دست لیام رو توی دستش گرفت و از روی بار خم شد و صورتش رو به صورت لیام که کلاه روش سایه انداخته بود نزدیک کرد
-من عاشقت میشم هر لحظه بیشتر لعنتی
زین گفت و لب های لیام رو اروم و با عشق بوسیدLots of love ♥️
YOU ARE READING
Never Again [Ziam]
Fanfiction- when ? - I don't know - maybe later ? -No, never again ------------- - didn't you say never again? - No , not gonna lose you again - but no , never again! **** -کی ؟ - نمیدونم - شاید بعدا ؟ - نه ، هیچوقت دیگه ---------- - مگه نگفتی هیچوقت دیگه...