يه سری توضيحات قبل از شروع به همه ی خواننده های داستان نیاز بود بدم چون چون ميشه گفت با يه چيز تقریبا متفاوت روبه رویید...اول از همه این يه داستان با محتوای متفاوته...موضوع متفاوت... شاید زیادی غیرقابل باور یا شايد زیادی واقعی... این ديگه به باور شماها بستگی داره!
دومین مورد اینکه بیشتر داستان رو از زبون دختریه که برخی یا بیشتر اتفاقات حول اون می چرخه... از شخصیت اضافه تو داستان خوشتون نمياد کتاب رو باز نکنید...
و البته اضافه کنم اگه دنبال فن فیکی هستید که از اولش تا آخرش زین و لیام تو حلق هم باشند و در حال لاو ترکوندن و بفاک دادن، اینجا انتخاب خوبی نیست !
و سومین مورد اينه که بعضی مکالمه ها رو به انگلیسی یا عربی مینویسم که تصورش راحت تر باشه ترجمه اش هم میذارم ... و اینکه ممکنه بخش هایی از داستان، شامل سکس (گی یا استریت) ، تجاوز یا انواع شکنجه و مرگ های دردناک باشه... انتخاب با شماست!
سوال یا موضوعی در مورد فن فیک داشتید خوشحال ميشم پاسخگو باشم ، پس باهام در ميون بذاريد.
به امید پایان درد جنگ
تقدیم به تمام دخترکانی که آرزوهایشان در بمباران ها، زیر خروار ها خاک جان داد...
YOU ARE READING
SalvA ( Ziam FanFiction )
Fanfictionاین کتاب، داستان زندگی يه آدمه... يه دختر ۱۳ ساله که درد کشیدن جزو لاینفک زندگیشه... درد يه دختر ۱۳ ساله چی ميتونه باشه؟ این سوال خودش درده و این دختر، کم درد نداره...پس بیاید به درداش اضافه نکنیم و سوال رو کمی تصحيح کنیم... "درد از کجا شروع شد؟" ...