CHAPTER19: SECRETS

757 70 240
                                    

"راز ها"

🔞Smut
(باز اسمات رو مشخص کردم که اگه کسی نخواست ردش کنه، بجز سکس اتفاق خاصی نمی افته)

موهای پشت گردن لیام همزمان با فشرده شدن دندان های زین به نرمی لب پایینش بین انگشت های پسر کوچیک تر فشرده شد که لیام رو به ناله ی آرومی از بین لب های بهم چفت شده اشون مجبور کرد و حس جالبی رو زیر پوست هر دوشون دوند!

با فاصله گرفتن لب های ورم کرده ی لیام از هم زبان سرکش زین راهشو به سقف و دندان های لیام پیدا کرد و جنگ شیرینی بین نرمی عظلات زبان هاشون رخ داد. گرما با هر حرکت بینشون بالاتر می رفت و این جفتشون عللخصوص لیام گرمایی رو به بیرون کشیدن هر چه سریع تر لباس هاشون تحریک می کرد ولی اینجا به هیچ وجه نه! هیچ اعتمادی به خواب دخترک بیهوش روی مبل کناری نداشت و این میتونست دردسر ساز باشه وقتی سلوا بیدار شه و زیام برهنه روی همه دیگه رو در کمترین فاصله ی ممکن ببینه پس دست هاش رو از کمر زین، به زیر زانو های زین که حالا دو طرف ران هاش قرار گرفته بود، سر داد و وزن جفتشون رو از مبل کند.

زین با کنده شدن از زمین، بوسه رو با جیغ کوتاه و مخلوط با خنده ای قطع کرد و سرش رو توی عظلات کشیده شده ی گردن لیام فرو کرد:

- قبلش یه خبر بدی بد نیست!

و از عمد نفس گرمش رو توی گودی کتف لیام فوت کرد و از نفس عمیقی که لیام همزمان با باز کردن در اتاق کشید، لذت برد، در واقع بهتره بگیم از این میزان تاثیرش روی لیام لذت برد و مگه میشه بهش حق نداد که عاشق این تاثیر گذاری اش روی جذاب ترین لیام زندگی اش نباشه؟!

لیام با زانو در اتاق رو به سمت چهارچوب هل داد و با قاب گرفته شدن فک ریش دارش بین انگشت های زین عقب عقب تا لبه ی تخت راهشو ادامه داد و توی نگاه گره خورده ی زین با اون نیشخند کجش گم شد. وزنش رو روی تشک رها کرد و با جا گرفتن لبه ی تخت، زین دوباره روی پاهاش جا گرفت و خودش روی بدن لیام بالاتر کشید.

لب پایینش بین دندون هاش گیر افتاد وقتی که دست هاش رو با طمانینه از فک به گردن و در آخر به کمر لیام سر داد و تی شرت لیام رو از گردنش بیرون کشید و عظلات در هم تنیده و برهنه ی لیام جلوی چشم هاش خودنمایی کرد! و در نهایت با لمس سینه ی در حال بالا و پایین رفتن مرد مقابلش، لیام منگ از لمس های زین به خودش اومد و دست هاش به سرعت دکمه های پیراهن گشاد زین رفت و همینطور گردن خم شده اش بالا تر به سمت لب های گزیده شده ی زین!

دوباره لغزش دلنشین لب هاشون روی هم اما این بار با فشار کمتر و خیسی بیشتر و لمس های دیوانه کننده! به محض باز شدن آخرین دکمه، زین دست های لیام رو پس زد و بسرعت پیراهنش رو بیرون کشید و جایی نا معلوم در شلوغی اتاق شوت کرد! دست هاش رو به کتف های لیام فشار داد و مردش رو تخت دراز کش کرد تا شیطنت هاش رو با دست باز تری ادامه بده...

SalvA ( Ziam FanFiction )Donde viven las historias. Descúbrelo ahora