CHAPTER6: SURPRISE

642 99 205
                                    


"سورپرايز"

- نیست ... هیچ راهی نيست ... چیکار کنم؟! گااااااد!

ناله های مایوسانه اش به صدای بلند ایجاد شده از برخورد سرش به میز شیشه ای گره خورد ! باورش سخته ولی این همون زین بی خیال و مغروره که از ترس از دست دادن فرشته ی زندگیش، کاسه ی چه کنم چه کنم دست گرفته!

-زینی...

صدای آروم و گرفته ی جیجی از کنارش شنیده شد... اميدوارانه سعی کرد با فشار کوتاهی به شونه زین موندن در کنارش رو بهش اثبات کنه و کمی بار رو از شونه هاش کم کنه... صدای بم و خفه شده زین در فضای خالی زیر میز پیچید :

- هیچ راهی نیست جیجی! هیچی! هیچ پروازی توی این هفته براي لندن نیست! حتی اگه باشه هم نميتونم خطر کنم و تنها بفرستمش... خودمم که نمی تونم باهاش برم، اگه برم میشم مرکز توجه همه و باز به خطر می افته!

با دودلی نگاهی به شونه های فرو افتاده زین زیر اين بار سنگین انداخت که بالاخره جلوی احساساتش کم آورد و از جا بلند شد. با تمانینه پشت صندلی زین جا گرفت و شروع به ماساژ دادن عضلات دردناکش کرد .

- نگران نباش... بالاخره یه آدم با اعتماد پیدا میشه که باهاش بفرستيمش!

دست نقاشی شده اش که با جوهر سرخ و طلایی که کلمه ی "!ZAP" رو به نمایش می گذاشت، روی میز خنک کنار سرش جا داد و توی موهای شلخته اش فرو کرد.

- کی آخه؟! به هر کی که بهش اعتماد داشتم، رو زدم... هیچ کدومشون قصد پرواز به لندن رو به این زودی ندارن!

و با صدایی آروم تر به حالتی زمزمه گونه لب زد:

- هر ثانیه تعلل مثل قدم هل دادنش قدم به سمت محل سلاخیشه! اونم با دست های خودم!

درد توی صدای زین به گونه ای موج می زد که هر ثانیه احتمال می دادی قراره بزنه زیر گریه، ولی زین این بار به خودش قول داده تا زمانی که شکست نخورده، اشک نريزه! و مشخصه که هنوز شکست نخورده! به دنبال راهی برای تغییر بحث و دور کردن زین از درد هاش، مسیر سوال هاش رو تغییر داد:

- حالا از کجا مطمئنی این درگیری پیش اومده، کار هموناییه که دنبال سلوان؟!

با کوفتگی جای پیشونی اش رو با گونه اش روی سردی شیشه ی میز عوض کرد و با گره زدن نگاهش به صندلی ای که چند ثانیه پیش جیجی جاگیرش بود، جواب داد:

- کار کی ديگه ميتونه باشه؟! من که دشمن ندارم...

شونه های باریک جیجی برای ثانیه ای بالا رفت که دست هاش رو از کتف های زین جدا کرد :

- هيتر که داری...

زین با صدایی که ميشد تن "وات د فاک" رو تشخیص داد، جواب داد:

SalvA ( Ziam FanFiction )Where stories live. Discover now