part .15.

955 113 188
                                    

د.ا.د لویی

ایول لویی گل کاشتی پسر..حرف خودشو ب خودش برگردوندی ..بزن قدش با وجدان خبیثم انجام دادم و با همون صورت غرق در خوشی و پیروزی سمت بچها رفتم و با شوق زیاد کنار نایل نشستم ..

ب ثانیه نکشید ک ی نیشگون ریز نامحسوس و درناک از نایل نوش جان کردم ..سرخ شده بودم ..جیغم نمیتونستم بزنم لامصب !

-گوارای وجودت ایکبیری!

واسه ما قپی میای ک اینو آدم حساب نمیکنی و بعد باهم در حال کارای خاک برسرین!

لبخند دندون نما زدم و برای رفع ابهامات ب قول خودش کارای خاک برسری همه ی اتفاقا رو واسش توضیح دادم !

-وای لویی تو زبونم داری ..!

-منو باش فکر میکردم در برابر کل کل با هری مثل بیق میمونی !

انقد بیق رو بامزه گفت ک بلند خندیدم ..

+داداشتو دست کم گرفتی ؟!

اونم مثل من با لحن خودم گفت

-ما چاکرتیم داداش ..

خب حالا پاشو بریم وسط برقصیم !

انقدر سریع تغیر حالت داد ک یک دقیقه همینجوری بهش خیره شدم !

+نه نمیام !

نایل زیر گوشم هی وز وز میکرد و اصرار میکرد ک برین برقصیم اما من چشمم ترسیده بود واسه همین قبول نکردم ..بلاخره زین قبول کرد و باهم رفتن وسط و شروع کردن ب رقصیدن ..!

اونم چ رقصی کر کر خنده ..من ک غش کرده بودم از خنده!

البته زین خیلی آروم و قشنگ میرقصید ..ولی آهنگی ک پخش میشد یه آهنگ شاد بود ک خوراک نایل دلقک بود '

سرمو ب پشتی صندلی تکیه دادم و نهایت سعیمو کردن خیلی نامحسوس دنبال هری بگردم ..

اما با دیدن دختری ک گیلاس مشروب ب دست کنار هری نشسته بود چنان چشم غره ای رفتم ک اگه میدید بدبخت فکر میکرد ارثی چیزی ازش طلب دارم !

همون لحظه صدای خنده ای از سمت چپم شنیدم ..

ا..این آقا خوشتیپ کی اوند اینجا ..خوشتیپ نبود ..اما محض خنک شدن نشیمن گاهم واسه خودم حوری تصورش کردم ..!

کثافت اصلا ب من توجهی نداشت ..خندشم واسه دختر ریزه میزه ای بود ک کنارش نشسته بود!

آنچنان با حسرت ب سیگارش نگاه میکردم ک یکی از پک هاش تو حلقش موند و ب شدت سرفه میکرد ..یعنی اگه کسی نبود پخش زمین میشدم ..سرخ شده بودم از خنده ..چ چشمی داشتم من!

بزار ی نگاه ب پاهای خوش تراش دختری ک با هری صحبت میکرد بکنم ،خدا رو چ دیدی شاید افلیج شدو انقدر موقع حرف زدن با هری دست دیگش رو روی پاش نمیکشید .!

Truth or courageWhere stories live. Discover now