"part 11"

873 118 39
                                    

ی قدم رفت عقب و منو آهسته رو شنا گذاشت و دستشو گذاشت رو شونم و هی ب اعضای صورتم نگاه میکرد !

خاک بر سر بیجنبت ی ثانیه بغلت کردم و دوتا رو گردنت فوت کردم !!

البته میدونم نامردی هم نکردما 😏

زین طی کشتی کجی ک با مایکل گرفته بود فهمیده بود ک مایکل رو گردنش حساسه و وقتی ناخودآگاه نفس هرکی ب گردنش میخوره طرف و هل میده و میگه رو من نفس نکش باو!

ی قدم ازش دور شدم شروع کردم مثل جت دویدن ،اونم گیج ب اطراف نگاه میکرد و ب گردنش دست میکشید ...

زیت و نایل با چشمای گرد شده ب من ک داشتم ب سمتشون میدویدم نگاه میکردن تا بهشون رسیدم ،آیان هم رسیدو مرموز ب مایکل ک گیج و سرخ اونورتر وایساده بود نگاه کرد و خندید...

زین لبو لوچشو کج و معوج میکرد تا خندش مشخص نشه اما آخرم دووم نیاوردو گفت :

_خاک برسرت چیکارش کردی !!

+هیچی فقط یکم از نقطه ضعفش استفاده کردم ،فقط ی کوچولو !

همشون زدن زیر خنده ..

تو حال و هوای خندیدن بودیم ک یهو زین رو ب آیان گفت

_بریم قدم بزنیم؟! هواخیلی قشنگه...

"کجای هوا قشنگه اینجا ک انگار آفتابشم سرما منتقل میکنه!

آیان انگشتاشو در انگشتای زین یکی در میون قفل کرد و گفت

_بریم عشقم!

+عشقم ؟!عشقم؟!چیگفت !!

زین و آیان ک دور شدن تازه من و نایل ب هم نگاه کردیم ..

نه!!!

این یک دروغه!!

نایل گفت :

_ب نظرت اینجا دوربین مخفی چیزی نذاشتن ؟!

خندم گرفت ...

ی نگاه ب اون دوتا کردم ک سمت مخالف ویلایی ک من توش بودم حرکت میکردن...

+چشمم کف پای زین ...چه زود مشکلات عشقیشو با لیام از یاد بردا!!!!

ی دفعه نایل زد زیره خنده !

+وای توام جن زده شدی نایل !!

خندشو قطع کردو گفت

_ن یاد اون موقع میفتم ک مایکل بدبخت مات شده ... الان کجاست؟

اطرافو نگاه کردم کسیو ندیدم ..

+نمیدونم کلی سوژه بود

_ببینم تو زاویه ای ک تو دید ما نبود ک کار خاصی نکردین؟!

ی جیغ بنفش کشیدم ..

+میکشمتتتتتتتت منحرففففففففف

نایل از دستم فرار کرد و منم دنبالش ...

Truth or courageWhere stories live. Discover now