ی قدم رفت عقب و منو آهسته رو شنا گذاشت و دستشو گذاشت رو شونم و هی ب اعضای صورتم نگاه میکرد !
خاک بر سر بیجنبت ی ثانیه بغلت کردم و دوتا رو گردنت فوت کردم !!
البته میدونم نامردی هم نکردما 😏
زین طی کشتی کجی ک با مایکل گرفته بود فهمیده بود ک مایکل رو گردنش حساسه و وقتی ناخودآگاه نفس هرکی ب گردنش میخوره طرف و هل میده و میگه رو من نفس نکش باو!
ی قدم ازش دور شدم شروع کردم مثل جت دویدن ،اونم گیج ب اطراف نگاه میکرد و ب گردنش دست میکشید ...
زیت و نایل با چشمای گرد شده ب من ک داشتم ب سمتشون میدویدم نگاه میکردن تا بهشون رسیدم ،آیان هم رسیدو مرموز ب مایکل ک گیج و سرخ اونورتر وایساده بود نگاه کرد و خندید...
زین لبو لوچشو کج و معوج میکرد تا خندش مشخص نشه اما آخرم دووم نیاوردو گفت :
_خاک برسرت چیکارش کردی !!
+هیچی فقط یکم از نقطه ضعفش استفاده کردم ،فقط ی کوچولو !
همشون زدن زیر خنده ..
تو حال و هوای خندیدن بودیم ک یهو زین رو ب آیان گفت
_بریم قدم بزنیم؟! هواخیلی قشنگه...
"کجای هوا قشنگه اینجا ک انگار آفتابشم سرما منتقل میکنه!
آیان انگشتاشو در انگشتای زین یکی در میون قفل کرد و گفت
_بریم عشقم!
+عشقم ؟!عشقم؟!چیگفت !!
زین و آیان ک دور شدن تازه من و نایل ب هم نگاه کردیم ..
نه!!!
این یک دروغه!!
نایل گفت :
_ب نظرت اینجا دوربین مخفی چیزی نذاشتن ؟!
خندم گرفت ...
ی نگاه ب اون دوتا کردم ک سمت مخالف ویلایی ک من توش بودم حرکت میکردن...
+چشمم کف پای زین ...چه زود مشکلات عشقیشو با لیام از یاد بردا!!!!
ی دفعه نایل زد زیره خنده !
+وای توام جن زده شدی نایل !!
خندشو قطع کردو گفت
_ن یاد اون موقع میفتم ک مایکل بدبخت مات شده ... الان کجاست؟
اطرافو نگاه کردم کسیو ندیدم ..
+نمیدونم کلی سوژه بود
_ببینم تو زاویه ای ک تو دید ما نبود ک کار خاصی نکردین؟!
ی جیغ بنفش کشیدم ..
+میکشمتتتتتتتت منحرففففففففف
نایل از دستم فرار کرد و منم دنبالش ...
YOU ARE READING
Truth or courage
Fanfiction_گفت : جرأت یا حقیقت؟ +گفتم : مگه فرقی هم داره؟ _گفت : نه +گفتم : حقیقت؟ _گفت : دوسم داری؟ +گفتم : میشه جرأت رو انتخاب کنم؟ _گفت: باشه، جرأت! توو چشام زل بزن... "Cover by :IWontBeThe One