قوانین هیچوقت کامل نیستن. مهم نیست چقدر شاخ و برگ داشته باشن و تا چه عمقی به جزییات ظریف این دنیای پیش بینی نشده اهمیت داده باشن؛ درست وقتی که با اطمینان میگی این بند از قانون تمام احتمالات سرگیجه آور رو درنظر گرفتی، باز هم رخداد ها شگفت زده ت میکنن.
من داشتم یک نفر رو از سرنوشتی که مستحقش بود نجات میدادم تا عده ی بیشتری به سرنوشتی که مستحقش نبودن دچار نشن.
عادلانست نه؟
اما عدالت و قانون دو چیز کاملا مجزاست.
ورق بازی ها برای آزادیه استون زیاد طول نکشید، در واقع فقط یه خواهش دوستانه به اداره ی گمرک فرستادم تا روند قانونیش رو سریع تر کنن.
کمتر از دو ساعت بعد به همراه اون پسر بور در فراریه مشکی رنگم نشسته بودم و بسمت شرقی ترین نقطه ی سانفرانسیسکو میروندم. محل کسب و کار نزدیک ترین دلال.
سکوتی که در اتاقک ماشین سنگینی میکرد، گاهی با صدای استون شکسته میشد. تلاشش برای صحبت راجب آخرین موضوعاتی که ممکن بود تو این پرونده کمکم کنه ستودنی بود. اما سعی نمیکردم ساکتش کنم، حتی صحبت کردن با یه غریبه راجب هیچی رو به سکوت ترجیح میدادم.
یه چیز تاریک و مرموز درباره ی سکوت وجود داره، چیزی که وادارت میکنه رو مشکلاتت تمرکز کنی.. حتی اگه مشکلی هم نداشته باشی ذهنت تو سکوت شروع به تصور و خلق یه مشکل میکنه و انقدر روی اون زوم میکنه تا کاملا احساس بیچارگی کنی.
استون با نوک انگشت های کشیده ش به آرومی سطح چرمیه صندلی رو لمس کرد "ماشین قشنگی داری سوییت هارت"
مکثی کرد و لبخند زد؛ نگاهش رو به امتداد جاده ی پر ترافیک دوخت، مثل کسی که برای لحظه ای گذرا خاطره ی خوشایندی از پیش چشمش عبور کرده باشه "آخرین بار که سوار همچین ماشینی شدم.. روی صندلیه عقب، همسر یه سناتور رو بفاک دادم... بیچاره از شوهر پیرش اصلا راضی نبود"
نتونستم تعجبم رو مخفی کنم "یه سناتور؟!"
سرتکون داد و با لحنی متفکرانه گفت "داشتن یه دوست با نفوذ سیاسی خیلی مهمه سوییت هارت"
پشت یه چراغ قرمز توقف کردم، ۳۰ ثانیه تا سبز شدن. رو بسمت استون کردم و گوشه ی لبم کمی بالا رفت "خوابیدن با 'همسر' دوستات هم جز روتین کاریته؟"
خندید "نه. در واقع رفته بودم تا برای کنار زدن رقیب های انتخاباتیش کمکش کنم. اون اتفاق یه تفریح غیر منتظره بود... راستش همیشه دوست داشتم تو یه فراری بشینم"
چراغ سبز شد و من دوباره شروع به حرکت کردم "چرا با پولایی که دزدیدی برای خودت یه فراری نمیخری تا هر وقت خواستی باهاش بازی کنی؟"
سیگاری از جیبش درآورد و بین لب هاش گذاشت "من اونقدر ها هم که فکر میکنی پولدار نیستم سوییت هارت"
YOU ARE READING
Who is IT¿
Actionبیست و هفت قتل... ... بیست و هفت مظنون Casting: [Bill Skarsgard, Lindsey Morgan, Harry Styles]