تهیونگ حالا کاملا متوجه ی این شده بود که نفوذ های ذهنیش دیگه روی جین کار نمیکنه و هیچوقت نمیتونه بهش دستور بده.
جین پتوی بنفشی که روی بدنش بود رو کمی بالا کشید و کل بدنش رو پوشوند:
"لباسامو بیار!"
تهیونگ روی تخت نشست و به اطرافش نگاهی انداخت:
"جین؟"
پسر کوچکتر چشمهاش رو چرخوند و با صدای بلندی گفت:
"لباسمو بیااار!"
پسر مو قرمز با بدن برهنه اش از روی تخت بلند شد و سمت کمدش رفت...
لباسهای جین دیشب کاملا نابود شده بودن و تهیونگ تصمیم گرفت لباس های خودش رو به گرگینه ی عصبانی ای که روی تخت لم داده بود بده.
جین چشمهاش رو بین بدن لخت پسر بزرگتر میچرخوند و حالا کاملا به این نتیجه رسیده بود که اون پسر چقدر بدون لباس جذاب به نظر میرسه.
تهیونگ لباس های خودش رو پوشید و چند دست لباس با رنگ های مختلف برای جین برد تا خودش انتخاب کنه و از این عصبانی تر نشه:
"بین اینا کدومو میخوای؟"
جین نگاهی به لباسهای رنگارنگ روبه روش انداخت و چشمهاش رو چرخوند:
"لباسای خودم کجان؟"
تهیونگ روی تخت کنار جین نشست:
"از دیشب هیچی یادت نمیاد؟"
"ن...نه! دیشب چه اتفاقی افتاد؟"
پسر بزرگتر نفس عمیقی کشید:
"حموم کن و لباساتو بپوش من میرم یه چیزی درست کنم بخوریم و بعدش همه چیزو برات تعریف میکنم! "
جین قسمتی از پتوی مچاله شده توی دستش رو کمی فشار داد:
"لباس مشکی نداری؟"
تهیونگ لبخند گرمی زد و سمت کمدش رفت...
اینبار لباسهای مشکی رنگش رو برای جین آورد:"اینا خوبن؟"
جین تایید کرد:
"آره! میشه بری بیرون؟"
تهیونگ دوست نداشت از دیدن بدن زیبای جفتش بگذره اما مجبور بود و نمیخواست جین رو باز هم عصبانی کنه...
نمیدونست چرا اما کاملا از عصبانیت جین میترسید و حتی نمیخواست فکر کنه که جفتش از سر عصبانیت از پیشش بره و ترکش کنه...
با بی میلی مجبور شد تا خواسته ی جین رو تایید کنه و با قدمهای آروم از اتاقش بیرون رفت.
جین هنوز هم به دنبال جواب برای تمام اتفاق هایی که توی این چند روز براش افتاده ، بود و سعی میکرد اتفاقات دیشب رو به یاد بیاره...
ŞİMDİ OKUDUĞUN
Second Hybrid ✔
Hayran Kurgu☆ Second Hybrid ☆ ___________________________________________ سوکجین دانشجوی 20 ساله ای که مجبور میشه برای تحقیق روی گلهای کم یابی به جزیره ججو سفر کنه ، با کیم تهیونگ دو رگه ای که پرورش دهنده ی این گلهاست رو به رو میشه و هردوشون متوجه ی این میشن ک...