دوتا پسر بهم نگاه کردن، صدای ناله ها هنوز از هدفونه تهیونگ میومد. تهیونگ وقتی نگاه جانگکوک به پایین تنشو دید دستشو محکم تر گرفت.
"پس-"
جانگکوک شروع کرد.
"ل-لطفا چیزی.. ن-نگو."
تهیونگ به زور گفت.
" خب پس،"
جانگکوک وارد اتاق شد و درو پشتش بست،
" ادامه بده."
تهیونگ با گیجی بهش نگاه کرد. ادامه بدم؟ وقتی هنوز تو اتاقه؟ جانگکوک به بدن تهیونگ زل زده بود، بیقرار بود، داشت عرق میکرد و دستش هنوز دوره خودش بود.
" میتونی بری؟"
تهیونگ تقریبا زمزمه کرد.
جانگکوک خندید و بهش نزدیک شد، کامپیوتر تهیونگو بست و هدفونشو از روی گوشش برداشت. بالای صندلیو به عقب حل داد و چند سانتی متری عقب رفت.
" برو ادامه بده تهیونگ." به پایین نگاه کرد.
پسر کوچیک تر نفسشو بیرون داد و به لذت دادن به خودش ادامه داد، چشماش دنبال یه جایی بودن که بهش نگاه کنه. هرجایی به جز جانگکوک که به پایین نگاه میکرد.
"ل-لطفا .. نگاه ن-نکن."
نگاه جانگکوک به این موقعیتش باعث شد تهیونگ هورنی تر بشه. هیچوقت این کارو تاحالا نکرده بود. کله زندگیش تا الان استریت بود .. اما این یکی واقعا باعث شد بخواد از خودش سوال بپرسه.
کله بدن تهیونگ لرزید وقتی جلوی خودشو از اومدن گرفت، سرشو چرخوند که جانگکوک که بهش زل زده بودو نبینه.
" چرا وایسادی؟"
تهیونگ میتونست گونه های جانگکوک که قرمز شده بودنو ببینه. "خیلی نزدیکی، نیستی؟"
"لطفا.."
جانگکوک خندید.
"مشکل چیه؟ نکنه لازم داری همون طوری که بهت ساندویچ دادم الان کمکت کنم تموم شه؟"
جانگکوک رو زانوهاش نشست و به تهیونگ که میلرزید نزدیک شد.
" نه، من گی نیستم.." تهیونگ یهو بلند گفت.
"پس چشماتو ببند."
تهیونگ نفساش خیلی سنگین شدن وقتی نفساش گرم جانگکوکو نزدیک به خودش حس کرد، همون طور که بهش گفته بود چشماشو بست.
جانگکوک دستای تهیونگو کنار زد، وقتی چرخش عضو تهیونگو دید لبای خودشو لیس زد.
وقتی جانگکوک به لبه صندلی نزدیک ترش کرد و رون هاشو فشار داد یه ناله اروم کرد.
جانگکوک دهنشو روی سر دیک تهیونگ گذاشت و زبونشو روی شکافش کشید ناله های بلندتری از لباش خارج شدن.
بوسه های اروم روی همه جاش گذاشت و ناله های بلندتری از تهیونگ گرفت.
جانگکوک کلشو توی دهنش گذاشت و تهیونگ موهاشو کشید. حتی قبلش خیلی نزدیک بود و الان که جانگکوک داشت براش ساک میزد داشت نزدیک تر و نزدیک تر میشد . زیر زبونش چند تا فحش داد.
تهیونگ چشماشو باز کرد و به موهایسر جانگکوک نگاه کرد.
جانگکوک سرشو بالا اورد و تهیونگ به چشمای تیرش زل زد، به موهایی که به پیشونیش چسبیده بودن نگاه کرد، چند قطره ای عرق از بغل گونه هاش به سمت چونش پایین میومدن. جانگوکوک همین طور که لباش دوره عضو تهیونگ بود بهش لبخند زد و بعد بهش چشمک زد.
تهیونگ حس کرد زیر شکمش چیزی جمع شده
و با یه ناله بلند توی دهن جانگکوک اومد، همون طور که کله بدنش میلرزید دستاش موهای جانگکوکو محکم گرفته بود. تهیونگ حس کرد جانگکوک دورش قورت داد و بعد حلش داد عقب، سرشو از خجالت چرخوند.
" خوب و سریع" جانگکوک خندید، لبشو پاک کرد و خودشو بلند کرد. " الان حس بهتری نداری؟"
تهیونگ اب دهنشو محکم قورت داد و به سمت جانگکوک برگشت، یه بار دیگه اب دهنشو قورت داد وقتی برجستگیه روی جینشو دید. وقتی جانگکوک داشت کمربندشو باز میکرد ، برای بار سوم اب دهنشو محکم قورت داد.
" میتونم بهتر از هر دختری یه کاری کنم حس خوبی بگیری" جانگکوک دست تهیونگو روی زیپ شلوارش گذاشت، انگشتاشو اورد که زیپشو پایین بکشه.
"نظرت چیه؟" انگشتای تهیونگو به سمت باکسرش اورد.
" تهیونگ ! ما خونه ایم!"
هردوشون صدای مامان تهیونگو از پایین شنیدن.
جانگکوک خندید و زیپشو بالا کشید، کمربندشو دوباره بست. دستشو روی گونه ی تهیونگ گذاشت و لبخند زد.
"تا دفعه بعدی."
قبل اینکه عقب بره لب پایینه خودشو لیس زد ، درم پشت خودش بست.
تهیونگ خودشو روی صندلی راحت انداخت.
" چه اتفاق فاکی همین الان افتاد."
YOU ARE READING
+18/𝘛𝘢𝘦𝘬𝘰𝘰𝘬 ( completed)
Fanfiction" من واقعا به یک پرستار احتیاج ندارم ، ۱۹ سالمه ." - جانگکوک پرستار جدیده تهیونگه • Written by @meicrodon '