-18-

7.8K 1K 42
                                    

مادر تهیونگ تقریبا اونو تا توی رستوران کشوند، و یه قیافه خیلی عصبی گرفته بود. نمیخواست اونجا باشه. نه با جانگکوک حداقل.
چشماش کل رستورانو اسکن کرد؛ پر از ادم بود. 'جانگکوکی هنوز نیست' لبای خودشو گاز گرفت، 'کی میخواد بیاد یعنی..'
یه قدم نصفه برداشت، چیزی که به خودش گفتو تکرار کرد. دور خودش می چرخید و دستشو تو موهاش میکرد.
" حالت خوبه؟" تهیونگ وقتی یه صدای ناشناس شنید ایستاد.
برگشت و یه زن جوانی که با استرس بهش نگاه میکردو دید، به لباس کوتاه و تنگش نگاه کرد.
" آا بله نگران نباشید.." اروم خندید و سخت داشت تلاش میکرد که نگاهشو روی اون دختر نگه داره و به هیچ جای دیگری نگاه نکه. " کیم تهیونگ، شما؟"
" بین سولکی، و اره من میشناسمت، پدرامون با هم کار کردند." لبخند زد و اروم خندید.
از گوشه چشمش جانگکوکو دید که وارد اتاق شد، سریع دوتاشون چشم تو چشو شدم. تهیونگ یه جور تهدید کننده بهش نگاه کرد.
" میشناسیش؟" سولکی پرسید و خودش هم به جانگکوک که کت شلوار پوشیده بود نگاه کرد.
" نه،" تهیونگ نادیدش گرفت و با سولکی شروع به قدم زدن کرد، " میخواین بشینیم؟"
وقتی که همه مهمون ها نشستند، تهیونگ مطمین شد که مخالف جانگکوک بشینه، که بیشتر اطمینان داشته باشه.
به حرف زدن با سولکی ادامه داد، داشت ازش خوشش میومد، کاملا درباره اون یکی مردی که سمت دیگه ای از میز نشسته بود و داشت بهش زل میزد، فراموش کرده بود.
' اون خوشگله ' تهیونگ همین طور که بهش گوش میداد لبخند زد، ' و اون مونثه ' با خودش خندید.
به جانگکوک نگاه کرد، جانگکوک پوزخند زده بود و بهش چشمک زد، لیوانشو بالا اورده بود تا به نشونه سلامتی بهم زنن.
جوری که پوزخند زده بود باعث شد کل بدن تهیونگ گرم بشه، از نظری که احساس معذبی کنه. نمیدونست اون چه احساسیه اما هرچیزی که بود اصلا دوسش نداشت.
حواسشو دوباره روی سولکی گذاشت، تلاش کرد که جانگکوکو نادیده بگیره. اما زود شکست خورد و خواست دوباره بهش نگاه کنه. دوباره که به سمتش نگاه کرد، نفسش تقریبا برید وقتی دید جانگکوک داره لبشو لیس میزنه.
" معذرت میخوام، باید برم دسشویی.." تقریبا زمزمه کرد، برامدگی روی شلوارشو پنهان کرد و سریع به سمت دسشویی رفت.
جانگکوک گلوشو صاف کرد و یکم اب خورد، دسمالشو روی میز گذاشتو بلند شد.

:)):)):))

+18/𝘛𝘢𝘦𝘬𝘰𝘰𝘬 ( completed)Where stories live. Discover now