🍓|THE LAST PART|🍓

4.6K 861 523
                                    


BAEKHYUN´S P.O.V

-نقشه ات چیه؟ گفتی اون مو صورتی رو بسپریم به تو؟

رو به روی پدرم نشستم و با ابروهایی که درهم رفته بود نگاهش کردم.

کش پیژامه رو روی شکمش درست کرد و خلال دندون رو از دهنش بیرون کشید و لب زد:

-انقدر میزنیمش تا از پخش کردن عکسا منصرف بشه.

چانیول با ناله سرش رو به روی میز غذاخوری کوبید و درحالیکه موهاش رو به هم میریخت گفت:

-که بعدش بره شکایت کنه و همه رو بندازه زندان؟

پدرم سیب سبزی رو از روی میز جلوش برداشت و بدون توجه به ما, گاز بزرگی بهش زد و با همون دهن پر گفت:

-پس انتظار دارید چیکار کنم؟ ها؟

سرم رو به تاج مبل تکیه دادم و شربتم  رو سر کشیدم. بهتر از این نمیشد!

سکوت فضا رو پر کرده بود و تنها صدای گاز زدن سیب توسط پدرم به گوش می رسید. همه داخل افکار خودشون غرق شده بودن اما در آخر, هیچ کس به هیچ راه حلی دست پیدا نمیکرد.

-امشب میره برای بستن قرارداد...

جونگده درحالیکه بعد از یک تماس طولانی و یک ساعته, از بالکن به داخل خونه برگشته بود گفت و کنار یرین نشست.

-رئیس حسابی عصبانی بود اما قبول کرد که با یکی از زیرمجموعه های کمپانی صحبت کنه تا مو صور... تا یون سئوک رو قبول کنن و باهاش قرارداد دو ساله ببندن؛ بعنوان سولوییست.

دستی پشت گردنش کشید و ادامه داد:

-اما گفت این آخرین بار بود... اگر یه مشکل دیگه پیش بیاد, چانیول باید فسخ قرارداد کنه و تمام ضرر و زیان رو به کمپانی برگردونه...

لبهاش رو تر کرد و آخرین جمله رو به زبون آورد:

-هرجوری شده باید سئوک رو راضی کنیم تا به همین قرارداد راضی بشه.

چانیول پیشونیش رو با انگشت هاش ماساژ داد و پوزخندی زد.

-آره. حتما قبول میکنه...

میتونستم استیصال و خستگی رو از چشم هاش بخونم و همین باعث میشد تا قلبم فشرده بشه.

هیچ وقت فکر نمیکردم که آپلود کردن اون ویدئو, ما رو به همچین جایی برسونه.

شاید بهتر بود که خودم رهاش میکردم و اجازه میدادم تا بین من و شغلش, گیر نکنه اما قلبم راضی به این کار نمیشد.

خودخواه بودن شاید یکی از صفات عاشق بودنه.
_______________________________________________________________

درحالیکه هرکس گوشه ای از خونه خوابش برد, خودم رو تو بغل چانیول جا کردم و انگشت هام رو لابلای موهاش بردم.

Perfectly Imperfect Where stories live. Discover now