یکی از عادتاش این بود که سر تایم هایی که میدانست علاقه ای به درس ندارم یا مبحث را از قبل بلدم کمک می کرد تا گذر زمان را حس نکنم
گاهی کاغذ برمی داشت و با یک خط وسطش آنرا به دو ستون تقسیم ميکرد
بالای یک ستون می نوشت (من)و دیگری (ارباب)
زیر ستون خودش یک سوال می نوشت یا خاطره ای تعریف می کرد
من داخل ستون خودم جواب میدادم
پورنوباکس حاوی قطعاتی از همین لحظاتمون و حرفایی که می زدیم بود