n13_2

592 24 0
                                    

نفس عمیقی کشیدم و بدون توجه به جواب دادنش دستم رو جلو بردم و گوشیم رو از جلوش برداشتم
يک سر هنذفري رو داخل گوشم گذاشتم
موبایل رو روی میز گذاشتم و دست به سینه چشمام رو بستم و خودمو به ریتمی که یک گوشی ميشنيدم سپردم
با حس تکون خوردن هنذفري که از روی مقنعه رد کرده بودمش چشمام رو باز کردم و دیدم موزیک گوشيمو قطع  کرده و داره سر هنذفري رو داخل سوکت گوشی خودش میبره
حلقه دستام رو باز کردم وتکيم رو از پشت صندلی گرفتم و تنم رو به جلو خم کردم
نگاهم رو به بیرون از آبمیوه فروشی که به لطف در های شیشه ای میتونستم ببینم دادم و منتظر پخش موزیک شدم
سبک مورد علاقه من و اون زمین تا آسمون فرق داشت با این حال هر دو گاهی به پلی لیست اونيکي گوش میدادیم

بدون این که سرم رو پایین بیارم زیر چشمی به حرکاتش توجه ميکردم
موزیک ملایمی پخش کرد و موبایلش رو روی میز گذاشت
از داخل جیبش خودکار و کاغذ در آورد و مشغول يادداشت کردن چیزی شد
بی حوصله نگاهم رو دوباره به روبرو دادم

حرکت دستش جلوم وادارم کرد سرم رو به سمتش بچرخونم
با لبخند کاغذی که چند لحظه پیش داشت داخلش می نوشت رو تا شده جلوم گذاشت
نگاهم رو بین صورتش و کاغذ جابه جا کردم و بالاخره کاغذ رو برداشتم
همزمانی اتمام موزیک و رسیدن سفارش هامون باعث شد بساطمون رو جمع کنیم تا مورد عنایت خوردنی ها قرار نگیرن
#n13_2

sometime ideasTempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang