سلوممممم
اوکی
خواستم بهتون رحم کنم این چپترو دیرتر پست کنم ولی گفتنم جهنم بهرحال ک باس بخونینشجانگکوک نمیدونه کی اول بلند میشه ولی خیلی زود همه شون دارن حرکت میکنن، فحش میدن و آماده میشن وسایلشون رو جمع کنن و فرار کنن. جیمین داره از نامجون میپرسه چرا، هوسئوک داره دور خودش میچرخه و موهاشو میکشه، ریچارد داره همراه سئوکجین از اتاق میره بیرون و تهیونگ داره سعی می کنه جانگکوک رو از صندلیش بلند کنه.
هرج و مرج کامل شکل میگیره. جانگکوک میتونه ضربان نامنظم قلبش و بی حس بدنش رو حس کنه. میخواد فرار کنه ولی نمیتونه. با ترس و ناباوری کامل خشکش زده.
میدونست گذشته اش برمیگرده تا برینه بهش. ولی انتظار نداشت انقد زود بیاد.
"همگی آروم باشین!" نامجون سعیشو می کنه ولی کسی به حرفش گوش نمیده. همه تو شوک ان.
یونگی هنوز عکس العملی نشون نمیده. جانگکوک میبنتش که سیگارش رو خاموش می کنه، خودش رو صاف می کنه و داد میزنه "شات د فاک آپ!"
بالاخره سکوت.
فقط میگه" گوش کنین ببینین چی میگه."
اونا بدون اینکه بتونن بفهمن بهش زل میزنن. هوسئوک نگرانی شون رو ابراز می کنه. "چطور میتونی انقد آروم باشی؟!"
یونگی جوابی نمیده و نامجون از فرصت استفاده می کنه تا توضیحش رو از سر بگیره. "ان آی اس تو این مورد به کمکمون نیاز داره. ما تنها کسایی هستیم که از سوراخ سمبه های بیزینس بی اچ خبر داریم. اگه باهاشون همکاری کنیم حاضرن حکم بخشش کامل بهمون بدن. میتونیم بدون نگرانی راجب سوابقمون برگردیم سر زندگیمون."
تو چشم های تک تکشون نگاه می کنه تا مطمئن شه حواسشون هست. وقتی به جانگکوک میرسه سعی می کنه بهش دلگرمی بده.
"ما راجبش حرف زدیم و مطمئنیم چیزی رو بر علیهت استفاده نمیکنن. با تو هم مثل بقیه مون رفتار میشه."
"ما؟"
دوباره سکوت. هوسئوک با اخم ظریفی کنار ایستاده و گوش میده.
نامجون میپرسه "چی؟" سوال رقاص رو نشنید.
هوسئوک تکرار می کنه. "تو گفتی ما." به آرومی نگاهش رو به چشمای نامجون میندازه. "منظورت از ما کیه؟"
نامجون عکس العملی نشون نمیده، فقط چشماش رو میبنده. جانگکوک میتونه ببینه اون قصد نداشت اون حرف رو بزنه.
فکر می کنه میدونه چرا.
یونگی جو رو پاک می کنه. "منظورش من و اون بودیم."
وقتی رقاص میپرسه "تو میدونستی؟!" با جسارت چشمای سیاهش رو به نگاه رقاص میدوزه.
خدایا، باز شروع شد.
YOU ARE READING
Agust D 2
Actionفصل دوم آگوست دی.فیک ترجمه شده. یونگی داره بیخیال میشه. داره آگوست رو رها میکنه. چون با وجود آفتاب، درخت های نخل و دریا، کی به یه آدم کش نیاز داره؟ ولی به شکل بی رحمانه ای بهش یادآوری میشه نمیتونه از هویتش فرار کنه، نه تا یه میلیون سال دیگه. چون به...