های مجدد
خب راجب فصل دو
فیک نوشته Hopefullylost هست.
اولا اگه مشکل قلبی دارین نخونین سکته کردین گناهش با من نیست.
بعدم اینکه برنامه آپ فعلا مشخص نیست. ولی سعی میکنم هفته ای یه بار این فیک و یه بارم هیومن رو آپ کنم (که اگه هنوز ندیدن یه سر بهش بزنین فیک خوبیه.) تا ببینم استاتید چه خوابایی واسمون میبینن.
و اینکه این چپتر اول یه جورایی مقدمه ست و واسه همین کوتاهه. از چپتر بعدی دوباره مثل فصل یک چپترا بلند میشن.
اوکی امیدوارم از این فیک هم مثل فصل یکش حمایت کنین
چون ایتز فاکینگ آرت اوکی؟
در حالی که داره ویلچر رو از اتاق بیمارستان بیرون و به داخل راهرو هل میده، چند چیزاز ذهن جیمین میگذره.
یک، اینجوری بخیه هاش باز میشن.
دو، اونوقت نمیتونه فرار کنه. نه اینکه حالا میتونه.
سه، با کسی که همین الان سعی کرد بکشتش چه غلطی کنه؟
دری رو که روش نوشته مخصوص پرسنل میبینه و بازش می کنه. خوشبختانه کسی داخلش نیست. در رو قفل میکنه و میاد مردی رو که رو صندلی از هوش رفته بررسی و نبضش رو چک میکنه.
وقتی میبینه نبضش نمیزنه قلبش میسته.
با انگشتای لرزون، دوباره و دوباره چک میکنه. بالاخره، خودش رو عقب میکشه و به دستاش خیره میشه. چیکار کرد؟
آروم باش، مغزش بهش میرسونه. اون میخواست تو رو بکشه. مجبور شدی از خودت دفاع کنی.
ولی تنها کاری که اون کرد این بود که ماده ناشناخته ای رو بهش تزریق کرد. مطمئنا اون سم نبود. نه تو یه بیمارستان.
مشخصه که بود.
به خودش فشار میاره تا صورت مردی که ترالی رو هل میداد به یاد بیاره. تنها چیزی که اون موقع بهش فکر میکرد این بود که سرنگ رو به چنگ بیاره. واقعا به اینکه کی جلوش بود توجه نکرد. فقط حواسش به عکس العمل هاش بود.
چهره اش عجیب غریب بود. مخلوطی از کره ای و سفید پوست. چشماش و موهاش قهوه ای بودن. خیلی قد بلند بود، و یکم هیکلی. یه پرستار بیسیک.
باید پیداش کنه.
هرچند اول، باید از شر مردی که رو به روشه خلاص شه.
صندلی رو به گوشه ترین بخش اتاق هل میده و جسد رو از روش میندازه پایین. فکر میکنه ممکنه بتونه از یکی از لاکرها استفاده کنه و پس توشون رو میگرده. مرد عمرا اون تو جا نمیشه، ولی چشمش به چیز دیگه ای میخوره که میتونه ازش استفاده کنه.
ŞİMDİ OKUDUĞUN
Agust D 2
Aksiyonفصل دوم آگوست دی.فیک ترجمه شده. یونگی داره بیخیال میشه. داره آگوست رو رها میکنه. چون با وجود آفتاب، درخت های نخل و دریا، کی به یه آدم کش نیاز داره؟ ولی به شکل بی رحمانه ای بهش یادآوری میشه نمیتونه از هویتش فرار کنه، نه تا یه میلیون سال دیگه. چون به...