°•چپتر هفتم: فلفل نبین چه ریزه، یهو میبینی پلیسه!

8.3K 2K 774
                                    

سه روز از اتفاق بیمارستان میگذشت و بخاطر حساسیت بکهیون قرار اون روزشون بطور کلی منتفی شد. و البته تا سه روز بعدش هم بک کلا چانیولو به یه ورش دایورت کرد چون اونو مقصر عود کردن آلرژیش میدونست.

بهرحال چان حالا بعد از اون همه این پا و اون کردن اونجا بود، دم در فست فودی کوچیک همسر سابقش و زیر تابلوی نئونی و بزرگی که اسم رستورانو نشون میداد.

بکسو

بخاطر خدا کدوم آدمای عاقلی اسم رستورانشو ترکیبی از اسم خودشون میذارن؟!

لبه ی کلاه کپشو پایین تر کشیدو عینک آفتابیو رو بینیش تنظیم کرد. جوری که انگار قراره وارد میدون مین بشه نفس عمیقی کشیدو وارد فست فودی شد.

همونطور که انتظار داشت چندان شلوغ نبود و جز دو- سه تا مشتری کس دیگه ای رو صندلیا ننشسته بود. نگاهشو سمت پیشخوان انداخت و با دیدن پسر قد کوتاه و چشم درشتی آب دهنشو قورت داد. دو کیونگسو شریک و بهترین دوست بکهیون بود وچان میدونست اگه نگاه اون چشم جغدی عصبی بهش بیافته، مطمئناً همراه سیب زمینی های تو آشپزخونه خلال خلال میشه.

چیزی نمونده بود خودشو به پیشخوان برسونه که پسری درست از کنارش رد شدو زودتر به پیشخوان رسید. غریبه لباس یکسره کارگری _که پشتش طرح خرسی های کوچولو داشت_ پوشیده بود و پوست برنزه‌ای داشت. وقتی ساکت پشت پیشخوان ایستاد لبخند خجالت زده ایو تحویل پسر دیگه داد.

کیونگسو متقابلا با لبخند جوابشو دادو چند لحظه تو نگاه مرددش خیره شد. جونگین دستشو توی جیبش بردو آهسته شکلات قلبی شکلی که با ربان های صورتی تزئین شده بود رو دراورد و روی پیشخوان گذاشت. نگاهش در عین معذبی ثانیه ای از چشمای کیونگ برداشته نمیشد. کیونگ نگاهی به شکلات انداخت و دوباره خط نگاهشو به مرد مقابل تغییر داد و لبخندش بزرگتر شد. چان تمام مدت با حالت پوکری این صحنه رو تماشا میکردو فقط منتظر بود لاس زدن اون مردک مزاحم زودتر تموم بشه. کیونگ دستشو سمت شکلات قلبی بردو بعد سرشو سمت آشپزخونه برگردوند و تقریبا با صدای بلند عربده کشید:

"بکهیووووون! دوست پسرت برات شکلات اورده!"

اون لحظه تقریبا هم جونگین و هم چانیول خشکشون زد. کیونگ روشو سمت قیافه ی پوکر جونگین برگردوندو لبخند کجی زد:"اومو، چه دوست پسر رمانتیکی."

و تقریبا چیزی نمونده بود که جونگین سرشو با ناامیدی تمام به پیشخوان بکوبه. لعنت بهش- ظاهرا بک هنوز خبر کات کردنشون و کراش واقعی جونگینو به کیونگ نداده بود.

قبل از اینکه سرو کله ی‌ بک پیدا بشه جونگین به این نتیجه رسید که بهتره زودتر محو بشه پس با سرعت و همونطور که چیزی نمونده بود چنگ محکم دستانش موهاشو از ریشه بکنن، بیرون رفت. بی اینکه بدونه تمام مدت داشته با چشمای برزخی و اخم غلیظ چان بدرقه‌ میشده.

•𝑫𝒊𝒗𝒐𝒓𝒄𝒆𝒅 𝑹𝒐𝒎𝒆𝒐𝒔༄Where stories live. Discover now