part :12

134 39 11
                                    

"یکی موهامو کشید"

سهون شکه از سوهو فاصله گرفت

"چی داری میگی هیونگ بجز منو تو که کسی اینجا نیست"

سوهو با ترس به اطرافش نگاهی انداخت و چشم هاشو روی هم فشار داد

"میدونم سهون میدونم خودمم دارم کلافه میشم ولی الان یکی موهامو کشید باور کن دیوونه نشدم"

انقدر این چند وقت اتفاق های عجیب و غریب افتاده بود پس باور کردن این موضوع براش غیر ممکن
نبود

"یعنی کی داره اذیتمون میکنه؟

کار همون بچه اس که شیومین هیونگ میگفت؟"

سوهو کلافه بود به چیزهای ترسناک تری فکر میکرد ولی میترسید حتی افکارشو به زبون بیاره

میترسید تموم حدسایی که درمورد این کلبه میزنه درست باشه سرشو تکون داد.

"نمیدونم سهون نمیدونم فقط باید زودتر از اینجا بریم بیا بخوابیم"

......................................................................................................................
زودتر از بقیه بیدار شده بود انقدر نگران حال شیومین بود که در طول شب چندین بار از خواب بیدار
شده بود تا از خوب بودن حالش مطمئن شه

یعنی چه اتفاقی برای شیومین افتاده بود؟

"واقعا چیزی یادش نمیاد یا داره وانمود میکنه؟"

با حرص مسواکشو محکم تر به دندونش کشید که سوزش بدی رو توی لثه هاش حس کرد

دهنشو پر از اب کرد و بعد از اینکه توی دهنش قرقره اش کرد به بیرون تفش کرد
شیر آب رو بست و اروم سرشو بلند کرد همینکه چشمش به آینه افتاد تکون سختی خورد.

با چشم هایی که از ترس گشاد شده بود به دختر بچه زخمی که پشت سرش توی خودش جمع شده بود خیره شد .

لباس سفیدش پاره شده بود و روی تنش پر از زخم های عمیق بود که باعث شده بود لباسش خونی بشه.

عروسک خرسیشو محکم توی بغلش فشار میداد

"کمکم کن"

انقدر این جمله رو با بغض به زبون اورد که چن با ناراحتی بهش نگاه کرد

"داره مامانمو میکشه

ببین داره داد میزنه

گوش بده

صدای جیغشو میشنوی؟

نذار مامانمو بکشه

خواهش میکنم مامانمو نجات بده"

همینکه برگشت تا دخترکو بغل کنه با جای خالی دختر رو به رو شد

شکه قدمی به عقب برداشت

امکان نداشت ،

چند ثانیه پیش همینجا بود،

کجا رفت؟

missing nineDove le storie prendono vita. Scoprilo ora