Part : 5

254 52 59
                                    

بخاطر نوری که با شدت به صورتش میتابید آروم لای پلک هاشو باز کرد.

روی صندلی نیم خیز شد و بدنشو یه کش و قوس جانانه مهمون کرد.سکوت سنگینی که داخل ماشین حاکم بود نشون دهنده این بود که بقیه هنوز بیدار نشدن و اینکه اون زودتر از بقیه بیدار شده باعث شد اخمی بکنه

"چرا وقتی همه خوابن من باید بیدار شم؟"


همینجور که داشت روی صندلیش وول میخورد صدای سوهو کنار گوشش باعث شد سرجاش اروم
بگیره

"لعنت بهت سهون تو که همیشه تا لنگ ظهر میخوابیدی الان فاز سحر خیزی برداشتی؟میمیری انقد وول نخوری؟"

سوهو بعد گفتن این جملش با حرص چشم هاشو باز کرد و نگاه عصبیشو حواله سهون کرد و ادامه داد

"خوابم میاد روانی خوابم میاد چرا از بین همه اینا باید پیش تو میخوابیدم "

بعد گفتن این حرفش حالت گریه کردن به خودش گرفت

سهون با لبخند حرص دراری به سوهو خیره شد
"زهرمارررررر روتو اونور کن تا یکی نز...."

با شنیدن صدای حرصی ییشینگ حرف سوهو نصفه نیمه موند


"بخدا که اگه میتونستم خودم جفتتونو خفه میکردم ساکت شین دیگه اه"

سهون یک لحظه برای پوشیدن لباسش مجبور شد از روی صندلیش بلند بشه و همینجور که سرشو از یقه تیشرتش بیرون میورد چشمش به صندلی های اخر ماشین افتاد

با دست به پشت سر سوهو زد تا سوهو رو متوجه اون قسمت بکنه ولی سوهو که ظاهرا هنوز بخاطر
بیدار شدنش عصبی بود بهش توپید

"مرض داری بچه؟اون از بیدار شدنت که مثل ادمیزاد نبود اینم از الانت د بتمرگ سر جات دیگه با اون قدت چجوری سرپا بلند شدی دراز بی خاصیت با توام بتمرگ سر ج..."

سهون کلافه حرف سوهو رو قطع کرد

"یه ذره نفس بگیری بد نیستا واسه سلامتی خودتم خوبه "

بعد با هیجان به اون قسمت مورد نظرش اشاره کرد و با لحن مرموزی سوهو رو تحریک کرد به اونجا
نگاه کنه

"ننه ببین اونجا چخبره "

بعد با خنده به هیونگاش اشاره کرد سوهو سرشو چرخوند و به اون قسمتی که سهون اشاره میکرد نگاه کرد انتظار هرچیزی و داشت جز این با تعجب داشت به اون صحنه نگاه میکرد که صدای سهونو کنار گوشش شنید

"مامان جونم ببین چه پسرایی تحویل جامعه دادی ببین چقدر هم عاشقونه همو بغل کردن اوخیییی چه زوج جذابی "

سوهو که هم نمیدونست بخاطر مامان گفتن سهون عصبی باشه یا بخاطر لحن شیطون سهون بخنده
تصمیم گرفت ضربه ای مهمونش کنه دستشو برد پشت سر سهونو ضربه محکمی که به پشت سر سهون زد باعث شد سهون دست از نگاه کردن به اون دوتا برداره و با صدای بلندی ناله کنه

missing nineDonde viven las historias. Descúbrelo ahora