part:10

192 44 52
                                    


با صدای خنده های ارومی که از کنار گوشش میشنید اروم لای  پلک هاشو باز کرد


همینکه چشم هاشو باز کرد درد عمیقی رو توی پیشونیش حس کرد که باعث چشم هاشو روی هم فشار بده

صدای عجیبی که از بالای سرش شنید به طرز عجیبی باعث شکه شدنش شد.

صدای خش خش برگ؟

کسی داره روی برگ های راه میره؟

مگه اون توی کلبه نبود؟

پس این صدا برای چیه؟


باسرعت چشم هاشو باز کرد که اینبار نور شدیدی که به صورتش تابیده میشد باعث شد دستشو جلوش
چشم هاش بگیره


شکه سرجاش نیم خیز شد با تعجب به اطرافش خیره شد

"من اینجا چیکار میکنم؟

من چجوری اومدم بیرون؟

من دیشب میخواستم برم دستشویی اینجا چیکار میکنم؟"

درمونده دستشو روی صورتش کشید همینکه دستش به پیشونیش خورد دردی که توی اون ناحیه حس
کرد باعث شد اخمی روی پیشونیش بشینه


با تردید دوباره دستشو روی همون ناحیه کشید که برجستگی که زیر دستش حس کرد بهش فهموند
پیشونیش ضرب دیده

ولی چجوری؟

چه اتفاقی افتاده افتاده بود؟

چجوری از وسط جنگل سر در اورده بود اونکه توی کلبه بود الان اینجا چیکار میکرد؟

نکنه کار دوستاش باشه؟

نکنه دارن باهاش بازی میکنن؟

باز هم صدای خش خشی رو پشت سرش شنید

کسی داشت میدوئید؟

با ایستادن اون شخص درست پشت سرش،سرشو از روی تاسف تکون داد.

"حالا که میخواید بازی کنید باشه منم بلدم بازیتون بدم فقط نگ....."

صدای خنده بچه گونه ای باعث شد زمزمه اروم شیومین قطع بشه

اونقدر صدای اون خنده اروم و دلنشین بود که لبخندی روی لب های شیومین شکل گرفت

ولی طولی نکشید که لبخندش از روی لبش پاک بشه و شکه به رو به روش خیره بشه

اونها که تنها بودند بچه ای اونجا نبود پس این صدای خنده برای کی بود؟

درست بود بکهیون ادای همه رو در میاورد ولی تاحالا ندیده بود صدای خنده بچه رو تقلید کنه

"میخوای باهام بازی کنی؟"


شیومین تکونی خورد


"یعنی بازی نمیکنی؟خودت همین الان گفتی بلدی بازی کنی"


با سرعت به پشتش چرخید شکه به دختر بچه کوچیکی ک دست عروسک خرسی کوچیکی رو توی دستش گرفته بود نگاه کرد


دختر با قیافه مظلوم و لب های برچیده به شیومین نگاه میکرد


ولی شیومین بدون هیچ عکس العملی بهش خیره شده بود


این بچه اینجا چیکار میکرد ؟


کسی هم بجز اون ها اونجا بودن پس.


تنها نبودن

کسای دیگه ای هم اونجا بودن


"اینجا خطرناکه نمیترسی تنها اومدی بیرون؟"

missing nineTempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang