جونگکوک موقعی که داشت به خونه برمیگشت، ساعتشو چک کرد و متوجه شد ساعت۱:۲۰دقیقه نیمه شبه و چند تا پیام از وی گرفته.وی:
صبح بخیر
هی دیر وقته نمیخوای پاشی؟
ساعت ۱۰:۳۰صبحه.
هی کوکی؟
داری منو نادیده میگیری؟
میدونی که جواب نمیده
یا باید تو ۳۰ثانیه جواب بدی یا گوشیتو *اسپم میکنم
30
29
28
27
26
25
26
25
24
23
22
21
20
19
18
17
16
15
14
13
12
11
10
9
8
7
6
5
4
3
2
1
0اوکی من گوشیتو اسپم میکنم بخاطر اینکه جواب ندادی.
کوکی
کوکی
کوکی
کوکی
کوکی
کوکی
کوکی
کوکی
کوکی
کوکی
کوکی
(کوکی های زیاد)
(پیام های دریافتی دیروز)وی:
هی کوکی
جدی جواب بده لطفا
من نگرانم
من جدی ام رفیق یه پیام بده
یه کلمه هم کافیه
آهای
کوکی
کوکی
کوکی
کوکی
کوکی
وی به اسپم کردن کوکی ادامه داد کوکی سریع پیام ها رو رد کرد و به پیامای آخرش که داخل چند ساعت اخیرا فرستاده شده بودن نگاه کرد.وی
هی
خب راستش من امشب قراره برم کلاب و یکارایی انجام بدم.
متاسفانه الان تو مود سکس نیست.
من الان تنهام
تو کلاب
و دارم خودمو با الکل خفه میکنم
(فرستاده شد در ۱۰:۳۰شب)وی:
هی کیوتی
میخوای ساکش بزنی؟
لالااااالااااای
ینهیمصپصذسذستسن
تو زیباترین تو این دنیایی
اوووهجونگکوک چشاشو تو حدقه چرخوند اما یکم تعجب کرده بود اون هیچ از کارای مسخره اون سر در نمیوورد ولی پیاماش واقعا خنده دار بودن.
جونگکوک:
مثه اینکه زیادی خوردی.وی:
بالاخره جواب دادی.
من خوشحالم( ◜‿◝ )♡جونگکوک:
هنوز مستی؟
الان خونه ای؟وی:
بزور رفتم خونه
الن باید بحوابم
شب بخیرجونگکوک:
شب بخیر
جونگکوک به پیامای وی که مستی ازشون میبارید لبخندی زد.
💫💫💫💫💫💫💫💫💫صبح روز بعد جونگکوک خوشحال بود که میتونست استراحت کنه اما با یاد آوری اینکه باید بره سر کار لباش آویزون شد.
ساعت ۱۰صبح از رخت خوابش بلند شد ورفت صبحونه بخوره که دوباره نوتیف گرفت.وی:
پس تو فقط وقتی مستم بهم جواب میدی یا چی؟جونگکوک:
ببخشید اونقدر سرم شلوغ بود اصن نتوستم بهت پیام بدم.
وی:
همه سرشون شلوغه کوکی
تو فقط نمیخواستی جوابمو بدی
از همون اولشم معلوم بودجونگکوک:
عصبانی ای؟وی:
لعنت بهش آره.
تو هر روز منو نادیده میگیریجونگکوک:
از ته دل قلبم معذرت میخواااااموی:
عذر خواهیت قبول میشه اگه یه عکس از خودت بفرستی.جونگکوک:
این اتفاق نمیوفته.وی:
مگه میخوای آپولو هوا کنی؟یه عکسهجونگکوک:
😂😂😂
وی:
آه پسر
فقط میخوام ببینم چقد خوشکلیجونگکوک:
من و خوشکلی خیلی از هم دوریم وی
صورتم اینو داد میزنه.وی:
غیر ممکنه
من میدونم تو زیبایی.جونگکوک:
قبلا بهت گفته بودم نیستم.وی:
منم بهت گفته بودم حرفتو باور نمیکنم.جونگکوک:
خیلی مسخره ای
خیلی خب دیگه من بت پیام دادم پس الان میرم انیمه ببینم.وی:
نههه من هنوزم میخوام باهات حرف بزنم.جونگکوک:
فراموشش کن
من دارم از تی وی انیمه میبینم.وی:
لعنت بهش
منیجرم بم زنگ زد
خیلی خوش شانسی.جونگکوک:
بای بای
وی:
دارم بت میگم
این قرار نیست تموم شه________________________
*اسپم:یعنی پیامای خیلی خیلی زیاد دادن معمولا یه کلمه یا حرف رو خیلی تکرار میکنن کلا چرتو پرت
امیدوارم واضح توضیح داده باشه(〒﹏〒)
ESTÁS LEYENDO
IT STARTED IN A WRONG SENT|| VKOOK
Fanfic«کامل شده» «فیکشن ترجمه ای» «اون موقعی که داری داخل تنهاییات غرق میشی و امیدتو از دست دادی در کمال ناباوری دستی تورو میگیره و به سمت خودش میکشونه» +هی من برگشتم _کاش برنمیگشتی +اوه بیبی وقتی اینطور میشی رو دوست دارم کاپل اصلی:ویکوک ژانر:انگست_کمدی_...