جونگکوک وقتی متوجه شد جکسون برای بستن داره کلاب بهش کمکه میکنه تعجب کرد.
معمولا جکسون اونو همیشه تنها میذاشت و جونگکوک همیشه تنهایی کارارو میکرد و کلاب رو میبست ولی این بار انگار فرق داشت.
همونطور که خیره به جکسون نگاه میکرد که جکسون یهویی برگشت و با لحن سردی بش گفت:+به چه جهنمی نگاه میکنی؟عجله کن و کار کن تا بعدش بتونیم به خونه بریم
«امم ..اشکال نداره اگه بخواین برین خودم تنهایی کلابو تمیز میکنم.»
جونگکوک گفت و لبخند کوچیکی زد.
+پس من میرم خدافظ
جکسون گفت و دور شد وقتی نزدیک در شد یهو در باز شد چشماشو برگردوند و با ناراحتی گفت:
+عالی شد.
_فکر میکنی داری کجا میری؟
سوکجین گفت و یه ابروشو بالا انداخت.
+معلومه،خونه
جین با لحن سردی گفت:
_و کوکی بیچاره رو اینجا تنها میزاری؟
+آره خب اون خودش گفت میتونه اینجا رو تمیز کنه علاوه بر اون، مگه این دلیلی نیست که ما اونو استخدام کردیم؟
جین کنار کوکی ایستاد و گفت:
_هی! مودب باش و به این بچه بیچاره کمک کن
+خب از اونجایی که تو اینجایی تا بهش کمک کنی من میرم خدافظ
جکسون گفت و به سرعت دور شد.
جبن داد زد:
_اوووی،کار ما هنوز تموم نشده_اون حروم زاده ...
«اووم..جین هیونگ تو نباید بابت این موضوع عصبانی بشی من خودم به جکسون هیونگ گفتم بره ،خودم اینجارو تمیز میکنم»
_خب چرا؟براچی؟اگه کسی رو داشته باشی که کمکت کنه بهتر نیس؟
«آره ولی میدونی رفتار جکسون هیونگ...»
جین آهی کشید و گفت:
_لعنت،اون حرومزاده حتی بلد نیس چطور لبخند بزنه.
«میفهمم،اون مشکلی داره؟»
جونگکوک پرسید ولی وقتی متوجه شد چی گفته هول کرد.
«نه منظورم اینه که...اگه میخواین نگین..من قصد فضولی نداشتم شاید مشکلی خصوصی باشه»
جونگکوک هول زده گفت
جین لبخندی زد و جوابشو داد.
_خب اون هیچ مشکلی نداره از بچگی همینطور بدنیا اومده و دوست بچگی های نامجونه اون مهربونه ولی نه از نوعی که مستقیم نشون بده.
«میدونم جکسون هیونگ خیلی خوبه اون بعضی وقتا کمکم چند تا ظرف رو میشوره تا یکم استراحت کنم.
ESTÁS LEYENDO
IT STARTED IN A WRONG SENT|| VKOOK
Fanfic«کامل شده» «فیکشن ترجمه ای» «اون موقعی که داری داخل تنهاییات غرق میشی و امیدتو از دست دادی در کمال ناباوری دستی تورو میگیره و به سمت خودش میکشونه» +هی من برگشتم _کاش برنمیگشتی +اوه بیبی وقتی اینطور میشی رو دوست دارم کاپل اصلی:ویکوک ژانر:انگست_کمدی_...