part 2

3.3K 411 128
                                    

با کوبیده شدن در اتاق از جا پریدم تهیونگ رو دیدم که پشت در وایساده و قیافش خیلی آروم بود، آرامش
چهرش باعث میشد ازش بترسم همین طور که نزدیک
میشد گفت :

_ قانونارو فراموش کردی؟؟
+ کککودوم قانون؟
- مثل این که باید جور دیگه ای بگم تا یادت بمونه.

رسیده بود بالاسرم دست کشید رو موهام حس کردم کاریم نداره که پشت موهام رو تو چنگ گرفت و سرمو به عقب کشید

_ قانونایی که صبح بهت گفتم چیا بود؟تو امروز یکی از مهم ترین قانونارو زیر پا گذاشتی مگه نگفتم به جز من و بادیگاردا حق حرف زدن با هیچ مردی و نداری؟

با هر جملش فشار دستش و زیاد تر میکرد

_چرا با خدمت کار و اون پیرمرد حرف زدی هاااا؟؟؟؟

با دادی که کشید حس کردم پرده گوششم در حال سوت کشیدن

_ از اون بدتر اجازه دادی بدنت رو ببینه. خودت بگو باید باهات چیکار کنم؟؟ شاید باید بدنت و با خون خودت بشورم تا نگاهای اون پیر مرد از روش پاک بشه یا زبونت و ببرم تا دیگه با کسی حرف نزنی.

چهرش خیلی جدی بود میترسیدم واقعا کارایی که
میگه رو بکنه . جلو اشکام رو نمیتونستم بگیرم آروم تو گوشم پچ پچ کرد

_ گریه نکن

با شنیدن صدای آرومش گریم شدت گرفت. موهامو
ول کرد و سرم رو بغل گرفت

- جانگ کوک چرا عصبانیم میکنی من نمیخوام بهت
آسیب بزنم ولی تو قانونام رو شکستی و  باید تنبيه بشی.

دستشو گذاشت زیر زانوم و بردم تو حموم . آب رو ولرم کرد و گذاشت وان پربشه نمیفهمیدم میخواد چیکار کنه .از تصور کاری که میخواست بکنه بدنم میلرزید آروم
کنار گوشم گفت

_ باید بدنت و از نگاهای اون پیرمرد پاک کنم.
+تهیونگ بزارم زمین خودم میتونم برم توی وان .

جوابی بهم ندادبعد پر شدن وان آروم گذاشتم پایین و
گفت

_خودت رو بشور بعد بیا بیرون باید باهات حرف بزنم .

به حرفش گوش دادم. بخاطر حس کنج کاویم سریع
حموم کردم و رفتم ببینم تهیونگ چی میخواد بگه

_جانگ کوک اگفتم خودت و بشور نه دوش بگیر دوباره برو حموم .

این پروسه حدود پنج بار ادامه داشت، تغریبا همه
پوست بدنم قرمز شده بود بدنم رو با خون خودم
نشستم، ولی این کارشم دست کمی نداشت . حس
میکنم به لایه از پوستم کنده شده پسره دیوونه

- جانگ کوک سعی کن به حرفام گوش بدی
+ اگه قراره همه حرفات مثل همین کار الإنت باشه عمرا گوش نمیدم من و دزدیدی خونوادم و ازم دور کردی که جبورم کنی پنج بار حموم کنم هر بارشم نیم ساعت طول بکشه نه من نیستم و میخوام همین الان از این جا برم.

sweet revenge Where stories live. Discover now