part 11

2.3K 334 173
                                    

+تهیونگ ولم کن خواهش میکنم توضیح میدم.
با سیلی که تو صورتم خورد ساکت شدم
_ فقط خفه شو میدونم باهات چیکار کنم
+تهونگ بزار توضیح بدم
سیلی بعدی و محکم تر زد
_گفتم خفه شو

پرتم کرد تو ماشین، از صندوق عقب ماشین طناب آورد و دستام و به دسته ی در بست.
خودشم اومد بین پاهام، نمیفهمیدم میخواد چیکار کنه
پاهام رو تکون میدم

+تهیونگ ولم کن
اما تهیونگ لم داده بود به در روبه رویی و سیگار میکشید
_خودت انتخاب کن باهات چیکار کنم. بشی زیر سیگاریم و صبر کنی تا من آروم بشم؟ یه هفته تو اتاقت زندونی بشی و به جز یه وعد غذا چیزی نداشته باشی؟ یا...

جملش رو کامل نکرد و من رو تو برزخ گذاشته بود. داشت ادای فکر کردن رو در میاورد.
دیگه حرفی نزد، انگار تصمیمش رو گرفته بود .
کمر بند شلوارم و باز کرد از پام درش آورد؛ شلوار خودشم در آورد و دست هام رو باز کرد، سرم رو برد نزدیک دیکش.
_ بخورش

نمیدونستم چجوری باید انجامش بدم. سرش رو تو دهنم گرفتم و مکیدم. بزرگ شدنش رو تو ذهنم حس میکردم. سایزش بزرگ بود و مطمئن بودم بدون آمادگی حتما خون ریزی پیدا میکنم .

نشست بین پاهام و یکی از پاهام رو تا سینم هل داد و خودشم خم شد روم، درد بدی توی کشاله رونم حس میکردم اصلا تحریک نشده بودم، فقط ترس از تهیونگ بود.

سینم رو تو دهنش گرفت و با زبون باهاش بازی میکرد، با گازی که از سینم گرفت داد کشیدم، سر اون یکی سینمم  خم شروع کرد به نیشگون گرفتن. اومد پایین تر و پهلوم رو گاز گرفت  و با زبونش تا شکمم رو لیس زد. از کنار نافم گاز دیگه ای گرفت دیکم رو تو دستش گرفت و شروع کرد به مالیدنش.

توی رونم رو گاز دیگه ای گرفت بدون اخطار دوتا انگشتاش رو واردم کرد، درد تو کل بدنم پخش شده بود، میخواستم از زیرش فرار کنم ولی نمیشد.

ولم کرد و با همون وضع رفت از تو صندق عقب ماشین چیزی رو برداره. از دیدن دیلدور تو دستش شوکه شده بودم، میخواست با این چیکار کنه؟ چرا اینو تو ماشینش داره؟خیلی بلند نبود ولی کلفت بود اومد و نشست بین پاهام و با یه فشار سر دیلدو رو داخلم فرو کرد.

دردش وحشتناک بود، خون رو حس میکردم که بین پاهام جاری شده ولی تهیونگ اهمیتی نمیداد. بیشتر هلش داد تو و من فقط داد میکشیدم.
وقتی کامل داخل رفت با پوزخند نگام کرد

_تا خونه همین جوری میمونی برات برنامه هایی دارم
+درش بیار تهیونگ خواهش میکنم درد داره

با سیلی که تو گوشم زد ساکت شدم.
دیلدور کامل توم فرو رفته بود و با حرکتای ماشین درد بدی رو بهم میداد. زخمم بسته شده بود خون خشک شده رو روی پشتم حس میکردم.

به خونه که رسیدیم دستام رو باز کرد و گفت که شلوارم و بپوشم و درست راه برم اگه یکم بلنگم بلده باهام چیکار کنه، با وجوود دیلدور اصلل نمیتونستم راه برم چه برسه درست، ولی چشمای تهیونگ ترسناک بود.

sweet revenge Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang