دستشو از جلوی چشماش برداشت پسر به آینه روبروش خیره شد با تعجب دوتا گوش رو روی موهاش و دم بلند گربه رو دید به اون پسر دیوونه نگاه کرد که توی آینه موهای مشکی جای موهای بلوند شده اش رو گرفته بود به دستاشون خیره شد که توی آینه به هم قفل شده بود لعنت بهش محض رضای خدا این چه فاکی بود ...