گائون و تو بغلم گرفتم که یهو نمیدونم از کجا گائون همچین نیرویی به دست آوردو منو چرخوند وجامونو برعکس کرد و صدای تیر، پلکی زدم دوباره دوباره لرزش بدنشو حس کردم دستام غیرارادی بغلش کرد حس کردم دستای محکمش ازدورم شل شد وکنارم افتاد بدنش سنگین شد برای نگه داشتنش رو زمین زانو زدمو تو آغوشم گرفتمش چشماش هنوز باز بود لباش تکون میخورد اما چیزی نمیشنیدم با حس خیسی رو گونه به دست خیس از خون گائون نگاهی انداختم برخلاف بدنش خونش گرم بود دستمو رو دست خونیش گذاشتم و به چشماش خیره شدم لبخندی زد _من خوبم نترس وبعد تاریکی،،،،