۱۴

74 17 4
                                    


دینگ دینگ

مشتم تونیمه راه ایستاد نگاهی به گوشیم که چراغ چشمک زن قرمزش خاموش روشن میشد افتاد با عجله دستکشارو دراوردمو هرکدوم یک طرف انداختم وبه سمت گوشیم ازرینگ پریدم پایینو برش داشتم عرق سرد به کمرم نشست این کد لعنتی،کتمو ازرو صندلی برداشتمو باعجله درحال خروج از باشگاه وارد برنامه ردیاب شدمو مختصاتشو چک کردم هنوز شرکت بود لعنتی دور بود کت چرممو تنم کرده سوئیچ و تودستم چرخوندم و سوار موتور به سمت مقصد گاز دادم ازشدت فشار هوا چشمام درد گرفته بود اما مهم نبود باید به موقع برسم،ارسال اون کد یعنی خطر مرگ،نمیتونستم تصورشم بکنم که دچار چه نوع مشکلی شده بودکه باعث شده کد وبفرسته،

_من توراهم
_____________

معلوم بود طرف خیلی کارکشته اس حرکاتش فرز وسریع بود اما منم کم نمیاوردم یکی اون می‌زد دوتا من،دوتا اون می‌زد یکی من،وضع خنده داری بود هردو در یک سطح بودیم واین بد بود چون اگه همینجوری پیش می‌رفت از پا می‌افتادم اماباید وقت بخرم تا کمک برسه،امد مشتی به صورتم بزنه که از زیردستش جاخالی دادمو پشتش قرار گرفتم وباگرفتن یقش از پشت خم شدم رو زانوم محکم پرتش کردم به سمت پارتیشن شیشه ای که بابرخوردش همه پودر شد ریخت زمین

_نوچ نوچ چه شیشه بی کیفیتی اگه رئیس بدونه شرکتشون و پلمپ میکنه

صندلی جلومو هل دادم کنار وبه سمتش رفتم میدونستم گیجه، کمربند دور کمرمو بازکردم وسمتش خم شدم تادستاشو ببندم که یهو به سمتم حمله کرد فقط تونستم جلو ضربه دستش که به سمت گردنم میادو بگیرم باسوزش دستم بهش نگاه کردم لعنتی کی وقت کرده بود شیشه شکسته برداره ومن احمق شیشه روگرفته بودم نه دستشو و با دست دیگم شونشو محکم هل دادم که به سمت عقب قلت  زد و ایستاد باعصبانیت به دست خونیم نگاه کردم توف بهش همه اینا توچند ثانیه رخ داد باید یکاری میکردم لباس توتنمو جردادم و در حالی که به میز پشت سرم تکیه میدادم دور زخمم پیچوندم

_چقدر تو وحشی ای انگار نمیشه بازبون خوش باهات حرف زد

بااتمام حرفم به سمتم یورش آورد نزدیکم که رسید دست راستش که شیشه بودو آورد بالا که بهم ضربه بزنه بادست باند پیچیم شیشه رو تودستم گرفته خم شدم مشت محکمی به شکمش زدم که نفسش رفت چرخی زدمو اومدم به پاش لگد بزنم که با دستش مانع شد و پامو گرفتو چرخوند که باعث شد پخش زمین بشم اما تا بخودش بیاد یک زیر پایی گرفتم که اونم بامن پخش زمین شد پایی که گرفته بودو بردم بالا و محکم زدم تو سینش اخی از بین لبش خارج شد قلت زدم بلند شم که با پاش محکم زد تو صورتم  صدای ترک برداشتن دماغمو شنیدم سرم گیج میرفت تکونی به صورتم دادم تا حالم بهتر بشه با تلوخوردن ازجام بلند شدم که حس کردم به سمتم اومد ناخودآگاه به سمت چپ متمایل شدمو از مشتش جاخالی دادم وچند قدم عقب رفتم بهش نگاه کردم که دیدم آماده حمله است تو دستشم یک چاقو بود این لعنتی چاقو از کجا آورد قدمی به سمتم برداشت

قضاوت شیطان Where stories live. Discover now