پارت ۹

46 11 0
                                    


دوستان بابت تاخیر متاسفم یک سفر یهویی پیش اومد که وقت نکردم خبر بدم
🫣🫣🫣🫣🫣🫣🫣🫣🫣🫣🫣🫣🫣🫣🫣🫣
__________♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡_________

وقتی بااون صدای خمار صدام کرد ناخودآگاه چشمامو بستم

_ هوم

_ گفته بودم شما خیلی جذاب وسکسی هستین جوری که میخوام جای جای بدنتون گاز بگیرم

به دنبال حرفش لاله گوشمو گاز نسبتا محکمی گرفت

_ اخ

_ درد گرفت؟ببخشید

ودرادامش یک لیس اروم به جای گاز زد

_ الان خوب شد

با حرفش لبخندی زدم

_ بلند شو مستی

صورتشو به صورتم کشید

_ درسته من مستم اونم زیاد

به کنار لبم که رسید واستاد چشمامو باز کردم که

باچشمای بازش روبه روم مواجه شدم اون تیله های

مشکی لرزان لعنتی خیلی سکسیه

آروم نوک دماغشو به دماغم کشید مثل یک گربه

_ قربان

_ هوم

_ اینکارمو دوست دارین؟

_هوم

به سمت چشام اومد که ناخودآگاه بستمشون با حس لباش رو چشمام لرزی به تنم افتاد

_ این چی؟دوست داشتی؟

_ هوم

حس نفسش رو گونه هام و متقاعبش بوسه هاش

اومدم دستاشو بگیرم که بلندش کنم اما با دوتا دستاش

دستامو بالا سرم قفل کرد ترسیده چشمامو باز کردم که

باقیافه عصبیش مواجه شدم

_ اینقدر از لمس من بدت میاد

اشک توچشمای عصبیش نمایان شد

با اکراه ودستپاچه

_ اینجوری نیست اما کارت اشتباهه تومستی فردا صبح

بایاداوری این چیزا مطمعنم هم خودتو میکشی هم منو

پس بس کن

_ نمیخام

به لجبازی پسر روبه روم نگاه کردم میتونستم شکستگی

های روحشو ببینم مطمعنن فشار روحی که تواین مدت

بهش وارد شده با مشروبی ک خرده دیوونش کرده و

ازخود بی خود

_ پوف چکار کنم که راضی شی

به سمتم خم شد ودرحالی که گوشه لبمو میبوسید

قضاوت شیطان Where stories live. Discover now