سلام دوستان این اولین کار منه 😊که داره آپ میشه بلاخره جرعتمو جم کردم 🙃دارم میمیرم از استرس اما پیش خودم میگم من میتونم 😁 ،پس لطفا با حمایتتون بهم جرعت بیشتر بدید💌💞 ممنونننننننن خوشکلااااا🥰
بوس بوس به همتون😘
_______💜💙💚💛🧡❤_____خسته حوله رودوشمو پرت کردم توکمد ودرحال تعویض لباسام
_چراامروز اینقدر بهم ریخته ای؟
بدون نگاه کردن
_خوبم
_نیستی امروز چند بار ضربه فنی شدی
دستی به پیشونیمکشیدم
_ بازم کابوس دیدی؟
به سمتش برگشتم_نمیدونم چرااین چند وقته اینقدر کابوسام زیاد شده جالبه وقتی بیدار میشم هیچی یادم نمیاد
_هنوزم نمیخای بری دکتر؟
باعصبانیت در کمدو بستمو ساکمو برداشتم
_فعلا وقت ندارم الانم یک قرار مهم دارم
به سمتش برگشتمو لبخندی زدم
_ممنون وی یینگ نمیدونم اگه تونبودی باید چکار میکردم قول میدم دفعه بعدی من خاکت کنم
ادامه حرفم یک چشمک زدم
دستی به شونم زد
_قابلی نداشت رفیق دوست به همین دردامیخوره
درحال خروج از رختکن دستی براش تکون دادم
_تابعد
_تابعد
باخروج از باشگاه خنکای هوا باعث لرزشم شد لعنتی ازبس عجله داشتم موهامو خوب خشک نکردم دیگه هوا داره روبه سردی میره باید بیشتر مواظب باشم همینم کم مونده تو این فشار زندگی سرماهم بخورم..
سوم شخص:
_خانم خانم
_چیشد پیداش کردین؟
مرد روبه روم با دست لرزون عرقای پیشونیشو پاک کرد وباترس
_نننن__ه
زن با ابهت بلند شد وروبه مرد
__بهتر زودتر پیداش کنی شاید اینجوری بتونی جونتو نگه داری
_چشم خانم
وزود از جلو دید زن ناپدید شد
_،نه اینجوری نمیشه
ورو به منشی
_راننده رو خبر کن انگار خودم باید شخصا رسیدگی کنم
_____________________________
به ساعت نگاهی انداختم داشت دیرم میشد سرعت قدماموتند ترکردم که یهو صدای دادی شنیدم قدمهای رفترو برگشتم که شنیدم صدا از تو کوچه میاد
_ (ولش کن دیرم شده)اومدم برم که دوباره صدای داد ودرخواست کمک
_(اوه لعنتی اخ چرا من)
![](https://img.wattpad.com/cover/287959620-288-k199744.jpg)
YOU ARE READING
قضاوت شیطان
Fanfictionگائون و تو بغلم گرفتم که یهو نمیدونم از کجا گائون همچین نیرویی به دست آوردو منو چرخوند وجامونو برعکس کرد و صدای تیر، پلکی زدم دوباره دوباره لرزش بدنشو حس کردم دستام غیرارادی بغلش کرد حس کردم دستای محکمش ازدورم شل شد وکنارم افتاد بدنش سنگین شد برای ن...